kurdland روستاى سولاکان دردامنه كوه 2835متري عبدالرزاق باآب وهوايي كوهستاني وطبيعتي زيبا ومردماني ازتبارفرهنگ وادب واكثراتحصيل كرده باحدود120نفردارندگان تحصيلات عالي وحدود13وبلاگ نويس ويك وبسايت رسمي يكي ازنادرترين روستاهاي ادبي وفرهنگي ايران وكردستان ميباشدوحدودات روستاازگنجيه زيويه تانزديكيهاي غاركرفتوكه هردوضلع اين روستاوغارهاي زيرزمينان درامتداداين اضلاع وآثارباقيمانده ازقلعه هاي باستاني ازوجودتمدني عظيم حکايت دارد گیلان.گیلانغرب.نامی که تمام هر آنچه که می خواهم بگویم را خود می گوید.گیلان.راستی شما وقتی که اسم گیلان را می شنوید چه چیزی به طور آنی به ذهن شما خطور می کند؟بله،درست است سرسبزی،باران،منطقه ایی خوش آب و هوا.براستی که نام گیلان برازنده این شهرستان است.شهری کرد زبان با گویش شیرین کلهری.
شهرستان گیلانغرب در غرب استان کرمانشاه قرار دارد.متاسفانه شهرستان گیلانغرب به دلیل دوری از مرکز استان و هم چنین کوه بسیار خطر ناک قلاجه(البته این کوه متعلق به استان ایلام و شهرستان کلهر زبان ایوانغرب است)به آن رسیدگی زیادی نشده است که خوشبختانه زمزمه هایی شنیده می شود که در این کوه خطر ناک قلاجه تونی زده می شود تا فاصله دو شهرستان کلهر زبان یعنی ایوانغرب و گیلانغرب را به شهرستان کلهر زبان دیگر یعنی اسلام آباد غرب نزدیک تر کند.گیلان غرب شهری که در زمان جنگ توانست لشکر زرهی عراق که در آن زمان چهارمین ارتش بزرگ جهان بود را به عقب برانند و این یک برگ زرین دیگری بر تارک این شهر دلیر پرور گذاشته است. اگر ما بخواهیم شهرستان گیلانغرب را در یک کلمه خلاصه کنیم بی شک این استاد کیهان کلهر است که خود نمایی میکند.بله همان گونه که از شهرت این شخصیت بزرگ موسیقی ایران می توان فهمید ایشان کرد کلهر زبان و گیلانغربی است. شهرستان گیلانغرب از شمال با شهرستان سر پل ذهاب،از جنوب با شهرستان ایوانغرب،از شرق با شهرستان اسلام آباد غرب و از غرب با شهرستان قصر شیرین هم مرز است. این شهر هایی که در بالا ذکر شد همگی کرد زبان با گویش شیرین کلهری هستند و روابط بسیار نزدیک خانوادگی با هم دارند و همگی با هم فامیل هستند. گیلانغرب مردمی مهربان،سخت کوش،شکیبا و غیرتمند هستند که به مهمان نوازی شهره عام و خاص می باشند و به شما خواننده گرامی توصیه می کنم که اگر تا به حال به این شهرستان نرفته اید حتما در این ایام عید و تعطیلات یک سفری به این شهرستان خوش آب هوا داشته باشید و مطمئن باشید که ضرر نخواهید کرد وجه تسميه ايل كلهر
در علت نامگذاري اين ايل اصيل كرد با نام كلهر ، بايد در ساخت ، ريشه و معني آن دقيق شد لفظ كلهر با فتح كاف و ضم هاء از دو بخش «كل»و«هور»يا«هُر»تشكيل شده است. اين كلمه كه با تلفظ هاي متعدد در منابع آمده است از قبيل كلهور ، كلهر و كلِر. در زبان محلي تلفظ سوم بيشتر رايج است.از همه آنها يك معني به ذهن متبادر ملآشود.كَل به معناي آهوي كوهي نر مي باشد واز خصوصيات اين حيوان كوهي ،همانا شجاعت و جنگندگي و جست وخيز فراوان آن است .قسمت دوم كلمه ، هور يا هُر مي باشد كه در لغتنامه ها به معناي خورشيد وآفتاب آمده است.از ويژگي هاي خورشيد درخشندگي و سرعت و جذابيت مي باشد.حال اگر به دنبال وجه شبه اين دو كلمه كل و هور با مردمان ايل كلهر بگرديم بايد نظري داشته باشيم به زيستگاه وقلمرو آنها يعني دامنه ها و ارتفاعات پر فراز و نشيب زاگرس.مردمان اين ايل در طول تاريخ با ناملايمات طبيعي دست و پنجه نرم كرده با شجاعت و جنگندگي همانند آهو و كل ، كوه ها وصخره ها را در نورديده ورام خواسته هاي خويش كرده اند ومهاجماني كه از صفحات غربي ايران قصد سوئي نسبت به كشورمان را داشته اند عقب رانده و آنها را به خاك مذلت نشانده اند .از طرفي بنا به گفته نويسندگان بزرگ كلهرها كه شاخه اي از نژادكردهاي اصيل آريايي هستند.واينها را به خاطرچهره هاي بشاش وجذاب و همچنين سرعت برق آسايي كه درپيمودن كوهها و گردنه هاي صعب العبور داشته اند ، به خورشيد كه مظهر جذابيت است تشبيه كرده اند . بنابر اين كلهر نامي با مسمي وبرازنده بر اين گرد مردان كرد مي باشدكه سالها با شجاعت و دليري عرصه را بر دشمنان اين مرز و بوم تنگ كرده اند. زيستگاه و وضعيت اجتماعي ايل كلهر ايل كلهر از شمال به محدوده ايلهاي كرند ، گوران و گوران بان زرده ، از ناحيه جنوب به حوزه حكومتي والي پشتكوه (استان ايلام كنوني) ، از طرف مغرب به خاك كشور عراق (مندلي و خانقين )،همچنين به قشلاق ايل سنجابي و قشلاق ايل كرند ، از جانب مشرق به ييلاق ايل زنگنه و قسمتي از ييلاق سنجابي(ماهيدشت)و در واقع جنوب شهر كرمانشاه ، محدود ميشود. افراد اين ايل كه در واقع بزرگترين ايل در غرب كشور محسوب مي گردد. در شهرستانهاي گيلانغرب ، هارون آباد و بخشهايي از :كرند ، نفت شهر ، سومار ، گهواره ، ايوان ، ماهيدشت، ودر دهستان قلعه شاهين سرپل ذهاب و نصر آباد قصرشيرين و تمامي نواحي وحومه مكانهاي ياد شده ساكن هستند.البته پراكندگي مردمان ايل كلهر از مكانهاي نامبرده فراتر است به طوري كه تعداد زيادي از مردم شهر كرمانشاه از كلهرها هستند. مردمان اين ايل در محدوده هاي نامبرده با توجه به اين كه اكثريت از طريق دامپروري امرار معاش مي كرده اند جهت به دست آوردن علف چر براي احشام و گوسفندان خود در فصول مختلف سال دست به كوچ وتغيير مكان مي زده اند كه اين امر در بروز اختلاف بين آنها وساير ايلات تأثير مهمي داشته است. در تعيين حدود گرمسير وسردسير ايل كوه هاي قلاجه و سركش در شمال گيلانغرب و حومه آن را ميتوان مرز به حساب آورد .يعني جنوب اين كوه ها گرمسير وشمال آنها سردسير كلهرها بوده است. در اين مناطق (سردسير و گرمسير)گروهي از افراد ايل به صورت يكجانشين كه معيشت آنها به طريق اقتصاد كشاورزي و دامپروري (به صورت محدود) تأمين مي گردد. با توجه به درگيري هاي منطقه اي، نا امني راه ها و دخالتهاي گاه و بيگاه حكمرانان كرمانشاه ، و مشكلات طبعي اين مردمان ، كوچ به صورت دسته جمعي وگروهي صورت گرفته و در مكانهاي سردسير و گرمسير در يك محل نزديك به هم سكونت اختيار مي كرده اند. البته طوايف تابعه ايل كه عبارتند از :خالدي ، شياني ، سياه سياه ، كاظم خاني ، تلش ، خمان ، كرگا ، كله پا ، قوچمي ، هارون آبادي، منصوري ، كله جوب ، الوندي ، شوان ، ماهيدشتي ، بلاغ بيگي ، زينل خاني ، شاهيني ، ايواني ، گيلاني ، زويري ، منشي ، گليني و شيرگ(ديره اي،ورمزيار) و… هر كدام داراي محدوده اي مشخص بوده اند كه به همان نام طوايف نامگذاري شده اند.به گفته معمرين جايگاه هر ايل بيشتر با توافق ايلخان و كلانتر طايفه تعيين مي شده است. از گفتگو با معمرين چنين نتيجه مي شود كه قلمرو ايل بستگي زيادي به قدرت ايلخان و نفوذ او در منطقه داشته است . در دوره مورد بحث كه داودخان ايلخاني كلهر را بر عهده داشته است به دليل نفوذ زياد او ايل كلهر بيشترين قلمرو ايلي راداشته است . نفوذ داودخان تا آنجا بود كه حكمران كرمانشاه بدون جلب نظر داودخان نمي توانست رؤساي ديگر ايلات را منصوب يا معزول نمايد.
کلهرها از زمان باستان تا کنون نامشان موجود بوده است ولی تا به حال کسی تاریخی جامع و منسجم و علمی درباره این قوم ننگاشتهاست. این قوم از روزگار شاه اسماعیل اول بنیان گذار دولت صفوی تاکنون با حکومتهای مرکزی ایران و برخی از دولتهای دیگر ارتباط داشتهاست و همواره سختترین حوادث را تجربه نمودهاند. ایل کلهر در فتح مصر، شام، فلسطین و دفع تجاوز افغانهای هراتی و جلوگیری از تجاوزات پی در پی دولت عثمانی و اعراب به مرزهای غربی ایران و تأمین نیروهای مسلح نقش بسزایی داشتهاست. با شروع جنگهای ایران و عثمانی از زمان صفویان تا روزگار قاجاری عملکرد این ایل با سران آن در تاریخ جنگها و فتوحات ثبت و ضبط گردیده است. عمادالدین دولتشاهی با آموختن الفبای اوستایی و ترجمه تازهای از یشتها نکات جالبی از زوایای تاریک منطقه غریب ایران را روشن میکند. وی با ترجمه متنهایی از اوستا منطقه کردنشین غرب ایران از قصر شیرین تا ایلام و کرمانشاه و بهویژه ایوان غرب و اسلامآباد که مرکز ایل کلهر هستند محل زنگی اقوام اسطورهای ایران معرفی میکند. او با ریشهیابی واژههای اوستایی و تطبیق آنها با نام جایها در این منطقه به این نتیجه میرسد که جای ایران اسطورهای که در شاهنامه مطرح است غرب ایران امروزی است. دولتشاهی در کتاب جغرافیای غرب ایران یا کوههای ناشناخته اوستا، نام جایهایی مانند زوارهکوه، هفت آشیان، زویری، مرِگ (Merg)، مانِشت، گواور، تجر، سروناو، کبیرکوه و غیره را که هم اکنون نیز به همان نامها نامیده میشوند به اقوام اسطورهای ایران (پیشدادیان و کیانیان) منتسب میکند. چون تمامی این جایها در حوزه حضور گویش کلهری قرار دارند، بی ربط نیست اگر بگوییم ایل کلهر که از زمانهای دور در همین منطقه میزیسته یکی از استوارترین ریشههای قومیت کرد ایرانی است. کلهرها از کهنترین طوایف ایرانی هستند که در غرب ایران سکونت داشتهاند که با انتساب نژاد خود به پهلوانان شاهنامه این پیوند را پاسدار بوده و اصولا ادامه این نسبت طوری تداوم مییابد که پس از پیدایش دین اسلام با توجهی به آیین نوین محمدی آمیخته میشود. راولینسون درباره قدمت و موقعیت ایل کلهر با صراحت بیان میدارد: کلهرها اگر کهنترین ایل کردستان نباشند، یکی از طوایف شناخته شده در منطقهاند. ایل کهر همانطوری که امروزه در گشته نیز زادگاه بسیاری از دانشمندان و هنرمندان باختر ایران بودهاست. در گذشتههای دور فرهاد کوهکن مشهور به "فرای" را از خود دانسته اند. چنانکه صاحب شرفنامه مینویسد: "نهنگ دریای محنت و پلنگ کوهسار مشقت، فرهاد که در زمان خسرو پرویز ظهور کرده از طایفه کلهر است." این سخن روایت سینه به سینه آگاهان ایل را که جوانان کلهر بر قلههای زاگرس آتشافروز جشنهای باستانی و حامل تندیسهای هنری و مذهبی بر صخرهگاههای سختگذر بودهاند را قوت میبخشد. دو روستای داری اصالت و بزرگ ایل کلهر خوران و گاوسوار می باشند که این دو روستا جزو شهرستان ایوانغرب است. موسیقی کردی به موسیقی و ترانههای مردم کردی زبان گفته میشود. کیومرث پورناظری،رشو جانه،آزاد عین الدین،عادل هورامی،عزیز شاهرخ،فتانه ولیدی،قادر الیاسی،حشمت الله لرنژاد،حسین صفامنش،سیروس امامی،حمید حمیدی،رضا لرستانی،سید جلال الدین محمدیان،میکائیل شهرستان ایوان با دارا بودن قدمتی چند هزار ساله همچون نگینی در تاریخ کرد می درخشد.مردمان این دیار در زمان باستان دین زرتشتی داشتند که هم اکنون آتشکده سیاهگل یکی از مکان های بسیار مهم و قدیمی شهرستان ایوان است.
ایوان که در زبان کردی به صورت ئه یوان نوشته می شود اسامی متفاوتی برایش ذکر کرده اند،مثل:باخ(باغ)شاه،ایوان و جوی زر. دلیل نام گذاری این شهرستان به باخ شاه این است که در زمان پهلوی رضا خان به ایوانغرب می آید و در این شهر به دلیل وجود باغات فراوان و همچنین آب و هوایی بسیار خوب رضا خان اسم باغ شاه را بر روی این شهر کهن می گذارد. اسم جوی زر هم به دلیل رودی بود که در وسط آن رد می شد که متاسفانه الان این رود خشک شده است و تنها رود شهرستان ایوان رود کنگیر است که از کوه مانشت سرچشمه می گیرد. و ایوان هم به دلیل اینکه این شهر دروازه ایلام بوده و تنها راه ارتباطی ایلام با سایر شهر های کرد نشین شمالی بوده است و همچنین به دلیل اسم قدیمی است که برایش انتخاب کرده اند. شهرستان ایوانغرب با داشتن دو شاعر بزرگ کرد یعنی شاکه و خان منصور جایگاهی بس رفیع در میان شهرهای کرد دارا می باشد. شاکه اهل روستای خوران ایوانغرب و خان منصور هم خان ایوانغرب که مستقیما از دولت مرکزی فرمان می گرفته است. همچنین افتخار دیگر ایل کلهر و به خصوص شهرستان ایوانغرب این است که در زمان اسکان عشایر در زمان رضا خان دولت مرکزی نتوانست عشایر کرد نشین ایوانغرب را اسکان دهد و مردان این دیار همان زندگی عشایری خود را بدون کوچکترین مشکلی ادامه می دادند. همان طور که می دانید فرهاد بیستون کن معروف(فرهاد کرد کلهر بوده)مدتی را در شهرستان ایوانغرب زندگی کرده است و طاق معروف شیرین و فرهاد که جزو آثار ملی است دلیلی بر این مدعاست. زمانی که ایوانغرب شهر بوده و خان و خان بازی می کرده سایر شهر ستان های اطراف ایوانغرب شهر نبوده اند ولی متاسفانه در این اواخر به طور کاملا جدی سد راه پیشرفت این شهرستان بوده اند تا جایی که این شهرستان از سایر شهرستان های همجوارش عقب مانده است. شهرستان گیلانغرب که آن ها هم به زبان کردی کلهری صحبت می کنند در ابتدا یک عده بسیار کمی بودند که ایوانی های مهاجر به آنجا رفته و شهرستان گیلانغرب را ساخته اند به طوری که این دو شهرستان یعنی ایوانغرب و گیلانغرب کاملا با هم فامیل هستند و زبان،گویش،آداب و رسوم و فرهگ این دو شهرستان کاملا شبیه هم است. جمعه شب است نتایج انتخابات دور دوم مجلس شورای اسلامی اعلام می شود،آقای داریوش قنبری با کسب بیشترین آرای ممکنه به مجلس راه پیدا می کند.
الان صبح شنبه است مردم در جلوی فرمانداری تجمع کرده اند تا به صورت رسمی نتیجه انتخابات اعلام شود،همه خوشحالند،همه مسرورند از این که یک کلهر ایوانی در میان ایلامی ها به مجلس راه یافته است. نتایج اعلام می شود،کاندید شهرستان ایوان غرب سوم شد و در این انتخابات نا کام ماند،همه بهت زده اند،همه عصبانیند،حال چه باید کرد؟ باید اعتراض کرد،باید حق را گرفت.چگونه؟ دیوار فرمانداری ایوان می ریزد،ماشین ها آتش می گیرند،همه فریاد می کشند. صدای تیر می آید،کیستند؟ نیروی انتظامی. مردم پا پس نمی کشند،مردم صبرشان تمام شده،تا به کی بی عدالتی،تا به کی رنج و در انزوا قرار دادن ایوان کرد کلهر زبان در میان ایلام لر زبان. بچه سال اول راهنمایی به ضرب گلوله در خیابان کشته می شود،گناه او چیست؟میخواهد از مدرسه به خانه برود. بیش از دوازده کشته و زخمی.جوی های خون در ایوانغرب.حکومت نظامی. ولی مردم حق خود را گرفتند،آفرین بر شما مردم غیور ایوان غرب. زنده باد ایوان،زنده باد مردانگی و پایداری. مردم شهرستان ایوان همانند زمان جنگ تحمیلی تا پای جان خود استقامت کردند و حق خود را گرفتند. حال استاندار ایلام مانده است و وجدان فراموش شده اش. چهني گهن و خراوه، هال بهرهفتاوهگان بيهسه جور كهلاوهيگ مال بهرهفتاوهگان خوهر هاله ژير ئهورهيل،كورهو بيه وجاخي سهره خري كهفتيهسه فال بهرهفتاوهگان گهردهله گيوچانهگان ئي دهيشته دانهسهو وهر دي كهسي نيه شنه فيدن قال بهرهفتاوهگان توز نههات و نامهي ها وهر ئاسمان كهو چهني پر تهپ و توزه سال بهرهفتاوهگان پشت كيوهيل بانان ههم ئاسمانه ههم خوهر وهلي چه فايده شكياس بال بهرهفتاوهگان هوز بريقهيل خوهر تا گهر شهكهت بياتان هاتيان و پال ديانه پال بهرهفتاوهگان شهيو سيهي ئازيهت وه كومه كومه زيوخهو پا ناسه شونْ،شهيوهيل وال بهرهفتاوهگان وه داخ ديوري خوهر يهي ههمكه ئهسر و ئرميس رشياسه ناو چهوهيل كال بهرهفتاوهگان يهي پرشه نيور زهرديگ،مهگهر وه قسيه باري يهي جار تر زوان لال بهرهفتاوهگان مهگهر دوواره خوهر باي يا ئاسمان كهوو بوو تا لاچوو روژگار تال بهرهفتاوهگان
منبع:وبلاگ کردی جنوب
شهرستان ایوان غرب با داشتن جمعیتی برابر ۷۰۰۰۰ نفر جمعیت یکی از شهر های پر جمعیت استان ایلام است.این شهرستان در شمال غربی استان قرار دارد و تنها شهرستان ۱۰۰٪ کرد نشین استان ایلام است.
شهرستان ایوان غرب خاستگاه کردان کلهر می باشد. این شهرستان از نظر آداب و رسوم،زبان،اخلاق و... با شهرستان گیلانغرب در استان کرمانشاه شباهت بسیاری دارد. شهرستان ایوان غرب در میان سه کوه بانکول شره زول و مانشت قرار دارد که کوه مانشت یکی از قله های بلند رشته کوه زاگرس محسوب می شود. شهرستان ایوان غرب به خاطر سفره های زیر زمینی فراوانش و همچنین وجود رودخانه بزرگ گنگیر یکی از نقاط حاصلخیز و پر آب استان ایلام و حتی غرب کشور محسوب می شود،ولی متاسفانه با احداث یک چاه در سراب ایوان غرب برای استفاده در پتروشیمی ایلام تمامی چشمه ها و سفره های زیرزمینی این شهرستان خشک شده اند به طوری که رودخانه بزرگ گنگیر(سرچشمه اش کوه مانشت و روستای سراب ایوان غرب است)که یکی از جاذبه های تفریحی ایوان غرب می باشد فقط نامی از آن باقی مانده است. اکنون هیچ کدام از مسئولین استان جوابگوی این مشکل بسیار بزرگ ایوان غرب نبوده اند. متاسفانه شهرستان ایوان غرب بعد از انقلاب به جای پیشرفت راهی جز پسرفت نداشته است و از ایوان غرب تنها نامی باقی مانده است.این در حالی است که در زمانی نه چندان دور این شهرستان یکی از قطب های علمی کشور محسوب می شده و بیشتر معلمان و استادان و مسئولین رده بالای دو شهرستان شیروان و چرداول و ایلام از خطه ایوان غرب بوده اند. در اوایل انقلاب زمانی که منافقین به دنبال پایگاهی در غرب کشور بودند،آنان ایوان غرب را برای خود انتخاب کردند که به دنبال این کار منافقین خبرنگاری از آقای ری شهری-وزیر اطلاعات وقت-می پرسد: چرا منافقین شهرستان ایوان غرب را برای قرار دادن پایگاه خود انتخاب کرده اند این در حالی است که شهرهای کرمانشاه،سنندج،مهاباد،سقز و... شهرهایی پر جمعیت تر و پر آوازه تری در غرب کشور هستند که آقای ری شهری در جواب این خبرنگار می گویند به خاطر رشد علمی بسیار زیاد،افراد علمی تراز اول و همچنین افراد روشنفکر زیادی که در این شهرستان وجود دارد انگیزه ایی برای قرار دادن پایگاه در ایوان غرب بوده است. حالا سوال من این است،آیا ایوان غرب همان ایوان غرب قبل از انقلاب است؟ ایوان غرب در زمان پهلوی باغ شاه نام داشته است که دلیل این نامگذاری هم سفری بوده که محمد رضا شاه به این شهرستان داشته اند و باغات فراوانی که در این شهرستان قرار داشته است دلیل نام گذاری بوده است،اما متاسفانه در زمان کنونی دیگر اثری از آن باغات نیست و اگر هم چند درختی باقی مانده باشد به دلیل احداث چاه در سراب ایوان غرب دیگر آنها هم خشک شده اند. ایوان غرب شهر فراموش شده ایران زمین است. ایوان غرب برای تو گریانم،برای آوازه ات،برای مردمان مظلومت،برای فرهنگ غنی ات و برای هر آنچه که از دست داده ایی،گریانم. این شهرستان در زمانی نه چندان دور با داشتن خان هایی همچون سید خان،خان منصور و...حاکم مطلق منطقه کلهرستان و حتی سنندج بوده است ولی اکنون فراموش شده ایی بیش نیست. این شهرستان با داشتن چهره های شناخته شده ایی همچون دکتر داریوش قنبری نماینده دو دوره مجلس شورای اسلامی در استان ایلام،دکتر شهریار عباسی عضو هیئت علمی دانشگاه ایلام،دکتر منصور احمدی معاون آموزشی دانشگاه آزاد اسلامی واحد ایلام و ده ها نفر دیگر همچنان در خوابی عمیق فرو رفته است. مقدمه : تعیین جنبه های غیر مادی فرهنگ های پیش از تاریخ ایران به دلیل نبود رهیافت های تئوریک و روش شناختی مناسب یکی از پیچیده ترین شاخه های پژوهشی باستان شناسی می باشد. برخلاف جنبه های مادی،نشانه های ملموس،جنبه های معنوی فرهنگ ها به صورت محدود از حفارهای باستان شناس کشف می شود.در عین حال بودن تبین جنبه های غیر مادی فرهنگ های پیش از تاریخ هرگونه تحلیلی از این فرهنگ ها یک سویه خواهد بود،چون در هرحال فرهنگ ها چه در گذشته و چه درحال دارای دو بعد عادی و معنوی می باشد و لزوم آگاهی بدانها از هر نظر ضروری است . یکی از مهمترین داده ها منسجم باستان شناسی که بیشترین اطلاعات را درباره ی جنبه های معنوی و فرهنگ های پیش از باستان رادر اختیار باستان شناسی قرار می دهد قبور و سنت های تدفینی جوامع پیش از تاریخ می باشد،همچنان که امروزه نیز بدان گونه است. از سوی دیگر قبور و اشیای داخل آن و شیوه تدفین،اطلاعات زیادی را در زمینه گاهنگاری،قوم نگاری،روابط اجتماعی ،اقتصادی و طبقات اجتماعی در اختیار پژوهشگران قرار می دهد . تاکنون پژوهش مستقل و جامع درباره سنت های تدفین دوره های پیش از تاریخ ایران انجام نشده،اما بر اساس شواهد موجود شیوه ها و سنت ها تدفین مردگام در فلات ایران آغاز کشاورزی و استقرار دائم روستاها (8000سال ) تحت تأثیر باورهای دینی جوامع آن روزگار بوده است.در این دوران مردگان را درزیر کف محل های سکونت دفن می کرده اند.اعتقاد به ارواح،زندگی پس از مرگ،قرار دادن هدایا در داخل قبور،حالت های جمع شده اسکلت ، اندود کردن جسد با گِل اُخرا از شاخص های عمده شیوه و سنت های تدفین در این دوران می باشد . سنت ها و شاخص های اشاره شده در اغلب مناطق ایران بدون تغییرات محسوس تا هزاره ی سوم یعنی عصر مفرغ توام داشته است در این دوره همزمان با آغاز شهرنشینی در بعضی از مناطق ایران سنت دیرپای دفن مردگان در زیر کف خنه ها ی مسکونی متروک گردید و شیوه جدیدی که به صورت قبرستان که عموماً خارج از محل های زیست، و فعالیت های تولیدی قرار داشتند معمول شده است. دفن مردگان در قبرستان عمومی تا اوایل هزاره ی اول پیش از میلاد به گونه ای در حاشیه و درارتباط محل های مسکونی و بدون ارتباط محل های مسکونی و استقرار تداوم داشته است.عصر آهن از نقطه نظر پژوهش های باستان شناسی،بررسی تحولات فرهنگی فلات ایران و تبین خاستگاه اقوام ایران و آنچه که به عنوان فرهنگ منحصر به فرد ایران شناخته می شود از اهمیت زیادی برخوردار می باشد . بر اساس شواهد موجود در این دوران ساختارهای فرهنگی،دینی، معیشتی وقومی مردمان ساکن در ایران دگرگون گردید و به مرور سده های بعد با ظهور اولین حکومت های منطقه ای که سرتاسر (مانا و ماد) درنیمه غربی فلات ایران در رواج اعتقاد به یکتا پرستی در گستره وسیع جغرافیا فلات ایران فراهم گردید . در آغاز این دوران حدود (1450ق م ) مردمان ساکن ایران در شمال غرب ایران با کشف شیوه ذوب و عمل فلز آهن و بهره گیره از آن در اوایل هزاره ی اول پ.م تحولات اقتصادی چشمگیری را به وجود آوردند. این دیگر دگرگونی ها حکایت از پیشرفت فرهنگها و تمدن در جامعه آن روزگار داده که در نهایت باعث تغییرات در روابط تاریخی ،سیاسی،اجتماعی اقوام ساکن در منطقه آسیای غربی بوده و بارزترین تغییرات در انتقال مرکز قدرت اقتصاد و ، فرهنگی اصلاً ازبین النهربن (سرزمین جلگه ) ایران (کردستان ) در اولین هزاره اوایل قبل از میلاد به ظهور است . تاریخچه اطلاعات باستان شناسی دشت ایوان غرب: نتیجه گیری چو شیرین در مداین مهد بگشاد ز شیرین لب طبق ها بگشاد پس از ماهی کز آسایش اثر یافت زبیرون رفتن خسرو خبر یافت که از بیم پدر شد سوی نخجیر وز آنجا سوی ار من کرد تدبیر بدرد آمد دلش زان بی دوایی که کارش داشت الحق بینوایی چنین تا مدتی در خانه می بود ز بی صبری دلش دیوانه می بود حقیقت شد ور اکان یک سواره که می کرد اندرو چندان نظاره جهان آرای خسرو بود کز راه نظر می کرد چو خورشید در ماه بسی از خویشتن بر خویشتن زد فرو خورد آن تغابن را و تن زد صبوری کرد روزی چند در کار نمود آنگه که خواهم گشت بیمار مرا قصری به خرم مرغزاری بباید ساختن بر کوهساری که کوهستانیم گلزار پرورد شد از گرمی گل سرخم گل زرد بدو گفتند بت رویان دمساز که ای شمع بتان چو شمع مگذار تو را سالار ما فرمود جایی مهیا ساختن در خوش هوایی اگر فرماندهی تا کار فرمای به کوهستان تو را پیدا کند جای بگفت آری بباید ساختن زود چنان قصری که شاهنشاه فرمود کنیزانی کزو در رشک ماندند به خلوت مرد بنا را بخواندند که جادویی است اینجا کار دیده ز کوهستان بابل نو رسیده زمین را گر بگوید کای زمین خیز هوا بینی گرفته ریز بر ریز فلک را نیز گر گوید بیارم بماند تا قیامت بر یکی گام ز ما قصری طلب کرده ست جایی کزان سوزنده تر نبود هوایی بدان تا مردم آنجا کم شتابند ز جادو جاویی ها در نیابند بدین جادو شبیخونی عجب کن هوایی هر چه ناخوشتر طلب کن بساز آنجا چنان قصری که باید ز ما درخواست کن مزدی که شاید پس آنگه از خزو دیبا و دینار وجوه خرج دادنش به خروار چو بنا شاد گشت از گنج بردن جهان پیمای شد در رنج بردن طلب می کرد جایی دور از انبوده حوالی بر حوالی کوه بر کوه بدست آورد جایی گرم و دلگیر کز او طفلی شدی در هفته پیر بده فرسنگ از کرمانشهان دور نه از کرمانشهان بل از جهان دور بدان جا رفت و آنجا کارگه ساخت به دوزخ در چنان قصری به پرداخت که داند هر که آنجا اسب تازد که حوری را چنان دوزخ نسازد چو از شب گشت مشگین روی آن عصر ز مشگو رفت شیرین سوی آن قصر کنیزی چند با او نارسیده خیانت کاری شهوت ندیده در آن زندانسرای تنگ می بود چو گوهر شهربند سنگ می بود غم خسرو رقیب خویش کرده در دل بر دو عالم پیش کرده برگرفته از دیوان خسرو شیرین نظامی گنجوی توضیح:کوشک منطقه ایی در شهرستان ایوان غرب است که دارای آب و هوایی گرمرمسیری می باشد. هم اینک نیز این قصر،شیرین در منطقه وجود دارد که یکی از آثاری است در ایوان غرب که ثبت ملی رسیده است. شهرستان ایوان غرب با داشتن کوه مانشت که یکی از بلند ترین قله های رشته کوه زاگرس است به طور طبیعی رودخانه ها و چشمه های فراوانی داشته است،چون سرچشمه تمامی رود ها و چشمه های کوهساران است-به دلیل ارتفاع زیادش حتی در تابستان هم یخچال هیش ذوب نمی شوند.
اگر بخواهیم به نامهای گذشته این شهرستان رجوع کنیم و درباره نام های قدیمی این شهر تحقیق کنیم این ادعا را ثابت می کند که این شهرستان در گذشته دارای رودخانه ها،جوی ها و سفره های آب زیرزمینی فراوانی بوده است.اما امروز دیگر از آن روزگاران خوش فقط نامی به یادگار مانده است. جویزر و باغ شاه نام های قدیمی این شهرستانند. جویزر به خاطر داشتن یک رودپر به همین نام که از وسط شهرستان رد میشد و باغ شاه هم به خاطر باغات فراوانی که در این نمطقه وجود داشته است. شهرستان ایوان غرب با داشتن رودخانه های گنگیر و کاژاو یکی از مناطق پر آب غرب کشور بوده است ولی امروز متاسفانه هر دوی این رودخانه خشک شده اند. چشمه هایی که شاید صدها سال بود که در این منطقه جاری بوده اند اکنون برای مردم این دیار فقط یک خاطره شده اند. حالا شاید از خود بپرسید که اینها به خاطر چیست. شاید به خاطر گرم شدن زمین باشد،شاید به خاطر مصرف بی رویه آب و استفاده بیش از اندازه ساکنین این شهرستان باشد و ده ها شاید دیگر.همگی این دلایل کاملا صحیح است ولی دلیل اصلی که باعث شده تا این شهرستان با مشکل آب مواجه شود وزارت نیرو،شرکت گاز و پتروشیمی ایلام است.چرا که این شرکت ها و ادارات از سراب ایوان که سرچشمه تمام رودها و منبع اصلی تغذیه کننده سفره های زیر زمینی این شهرستان است آب را پمپاژ می کنند و از آن برای خنک کردن دستگاه های خود در این شرکت ها استفاده می کنند. شرایط تا به این حد بحرانیست که معاون شرکت آب و فاظلاب استان ایلام طی مصاحبه ایی که با روزنامه ایران-مخصوص استان ایلام-داشته اند ابراز نگرانی کرده اند و گفته اند که قدرت پمپاژ آب از سفره های زیرزمینی این شهر در گذشته در هر ثانیه ۹۵ لیتر بوده ولی اکنون این عدد به ۵۵ لیتر در ثانیه رسیده است. حال واقعا وقت آن نرسیده است که به این بحران خاتمه دهیم. وقت آن نرسیده است که یک فکری به حال مردم این منطقه نماییم. بیدار شوید. بحران در همین نزدیکی هاست و شاید تا پش درم آمده باشد. به پاخیزید که هنگام خزان است. یا حق. خبر های رسیده ، حاکی است که به همت مسئولین شهرستان فومن ونماینده محترم شهرستان وبخشداری وشورای شهر ماکلوان راه ارتباطی بین استان گیلان در محور اندره ماسوله به دیزاب واستان زنجان که فاصله اش کمتراز 20کیلومتر است وکل این مسیرهمواروآبریز 2استان است بدون گلوگاه یا پرتگاه است و درحال حاضر مال رو دامداران بخش سردارجنگل فومن است که در آینده نزدیک باز گشایی میشود (خط قرمز محل احداث جاده از دیزاب تا سه راهی اندره ماسوله وخلخال است ) با احداث این راه که به علت جنس خاک شنی نیاز به شن ریزی هم ندارد و تماما در مرز بین گیلان وزنجان واقع شده است فاصله 4 ساعتی مرکز گیلان با مرکز زنجان به 2ساعت کاهش میبابد واز طرفی مسافت راه خلخال به زنجان هم از این طریق بسیار کاهش می یابد و این مسئله باعث تحولی در ارتباطات مردم گیلان وزنجان مخصوصا شهرستان فومن با اب بر زنجان قلمداد میگردد . ومسافت راه بین شهر ستان فومن وشهراب بر زنجان به 100کیلومتر کاهش مییابد . احداث این راه یکی از آرزوهای توریست وگردشگران و مردم مجاور در این مناطق است .امید است که مسئولین 2استان در احداث این راه کم هزینه که خوشبختانه کوچکترین آسیبی هم به محیط زیست وارد نمی کند نهایت همکاری را داشته باشند . زَرتُشت ، زردشت،زردهُشت یا زراتُشت(در اوستا زَرَثوشْتَرَ به تعبیری به معنی «دارنده روشنایی زرینرنگ» و به تعبیری دیگر «دارنده شتر زردفامو سرانجان به معنای «ستاره زرین») نام پیامبر ایرانی و بنیادگذار دین زرتشتیگری یا مزداپرستی و سراینده گاهان (کهنترین بخش اوستا) است. بعضی پژوهشگران بر این باورند که زرتشت در روز ششم فروردین زاده شده ولی درباره ی تاریخ زایش او دیدگاههای فراوانی وجود دارد. برآوردها از ششصد تا چندین هزار سال پیش از میلاد تفاوت دارند. تولد زرتشت را در شمال غربی ایران در نزدیکی دریاچه چیچست (ارومیه) در روستای انبی دانستهاند. پس از اعلام پیامبری در سن ۳۰ سالگی، زندگی بر زرتشت در منطقه شمال غربی ایران سخت شد و او ناچار به کوچ به شمال شرقی ایران آن روزگار یعنی منطقه بلخ شد. در آنجا زرتشت از پشتیبانیگشتاسبشاه برخوردار شد و توانست دین خود را گسترش دهد. زرتشت در سن ۷۷ سالگی در روز پنجم دی ماه در نیایشگاه بلخ بدست یکی از تورانیان به نام توربراتور کشته شد. بقیه در ادامه مطلب ارانوس =سياره ارانوس آنوشا= خوشحالی آتوسا =دختر کورش پرديس =باغ و بهشت بقیه در ادامه مطلب ارسلان = شير افشين= نام سردارايراني آرمان = هـدف بهرام= مريخ سپهر = آسمان بقیه درادامه مطلب هنگامی که مادها پیروزمندانه از جنگ شوش برگشتند، غنائمی با خود آورده بودند که بعضی از آنها را برای پیشکشی به کوروش بزرگ عرضه می کردند. در میان غنائم زنی بود بسیار زیبا و به قولی زیباترین زن شوش به نام پانته آ که همسرش به نام « آبراداتاس» برای مأموریتی از جانب شاه خویش رفته بود . پانتهآ هنگامی که به اسارت لشکر کوروش بزرگ در آمد میان افسران و سرداران او هنگامه به پا خاست که این اسیرزن بسیار زیبا ار آنِ چه کسی خواهد شد . سر انجام برای پرهیز از درگیری آن زن زیبارو را از آنِ کوروش دانستند کوروش نخواست بدو نزدیک شود زیرا ترسید که با دیدن زیبایی او فریفته شده و در گناه افتد و به دلیل وارستگی درون هنگامی که پی برد وی شوهر داردحتی هنگامی که توصیف زیبایی زن از حد گذشت و به کوروش پیشنهاد کردند که حداقل فقط یک بار زن را ببیند،کوروش از ترس اینکه مبادابه او دل ببازد، نپذیرفت. و تا زمان رسیدن شوهرش یکی از افسران ارشد خود به نام آراسپ را نگهبان آن زن ساخت . اما آراسپ خود عاشق پانته آ گشت و خواست از او کام بگیرد، بناچار پانته آ از کوروش کمک خواست.. کوروش آراسپ را سرزنش کرد و چون آراسپ مرد نجیبی بود و به شدت شرمنده شد برای جبران خطایش از طرف کوروش به دنبال آبراداتاس رفت تا او را به سوی ایران فرا بخواند. وقتی پانتهآ بزرگ منشی کوروش را دید شرمنده ی رفتار او شد و خود را مدیون خوش رفتاری و پاک نهادی اش دانست . هنگامی که آبرداتاس به ایران آمد و از موضوع با خبر شد،. پانتهآ به شوهرش آبراداتاس داستان را گفت. آبراداتاس نیز خود را مدیون کوروش دانست و به پاس جوانمردیکوروش برخود لازم دید که در لشکر او خدمت کند. می گویند هنگامی که آبراداتاس به سمت میدان جنگ روان بود پانته آ دستان او را گرفت و در حالی که اشک از چشمانش سرازیر بود گفت: «سوگند به عشقی که میان من و توست، کوروش به واسطه جوانمردی که حق ما کرد اکنون حق دارد که ما را حق شناس ببیند. زمانی که اسیر او و از آن او شدم او نخواست که مرا برده خود بداند ونیز نخواست که مرا با شرایط شرم آوری آزاد کند بلکه مرا برای تو که ندیده بود حفظ کرد. مثل اینکه من زن برادر او باشم.» آبراداتاس در جنگ مورد اشاره کشته شد و پانته آ بر سر جنازه ی او رفت و شیون آغاز کرد. کوروش به ندیمه پانته آ سفارش کرد تا مراقب باشند که اوخود را نکشد، اما پانته آ در یک لحظه از غفلت ندیمه اش استفاده کرد و با خنجری که به همراه داشت، سینه ی خود را درید و در کنار جسد همسر به خاک افتاد و ندیمه نیز از ترس کوروش و غفلتی که کرده بود، خود را کشت. هنگامی که خبر به گوش کوروش رسید، بر سر جنازه ها آمد.و فرمان داد تا آرامگاه با شکوهی برای هر دو آنان بسازند که گفته میشود بقایای آن هنوز در عراق بر پا میباشد.
تابلویی که مشاهده می کنید، اثر «وینسنت لوپز» نقاش معروف اسپانیایی (قرن ۱۸) براساس داستان عشق وزیبایی پانته آ وهمسرش ساخته است منبع:تاریخ ایران باستان
آخرین مطالب نويسندگان پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
|
|||
|