kurdland
روستاى سولاکان دردامنه كوه 2835متري عبدالرزاق باآب وهوايي كوهستاني وطبيعتي زيبا ومردماني ازتبارفرهنگ وادب واكثراتحصيل كرده باحدود120نفردارندگان تحصيلات عالي وحدود13وبلاگ نويس ويك وبسايت رسمي يكي ازنادرترين روستاهاي ادبي وفرهنگي ايران وكردستان ميباشدوحدودات روستاازگنجيه زيويه تانزديكيهاي غاركرفتوكه هردوضلع اين روستاوغارهاي زيرزمينان درامتداداين اضلاع وآثارباقيمانده ازقلعه هاي باستاني ازوجودتمدني عظيم حکايت دارد

می گویند "مریلین مونرو " یک وقتی نامه ای نوشت به " البرت انیشتین " متن این نامه به این شكل بود:
فکرش را بکن که اگر من و تو ازدواج کنیم بچه ها یمان با زیبایی من و هوش و نبوغ تو چه محشری می شوند !
آقای " انیشتین " هم طی نامه ای به مرلین مونرو نوشت : ممنون از این همهلطف و دست و دلبازی خانم.
واقعا هم که چه غوغایی می شود ! ولی این یک روی سکه است .
فکرش را بکنید که اگر قضیه بر عکس شود چه رسوایی بزرگی بر پا می شود !



رييیس مجمع تشخیص در دیدار با رئیس جمهور منتخب گفت: آقای روحانی سازماندهی خوبی کرده اندو کارها به خوبی پیش می رود. به گزارش خبرگزاری فارسبه نقل از پایگاه اطلاع رسانی رئیسجمهور منتخب، آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و حجت الاسلام حسن روحانی رئیس جمهور منتخب امروز )پنجشنبه( دیدار و گفت وگو کرد. هاشمی رفسنجانی پس از این دیدار که در محل استقرار موقت رئیس جمهور منتخب انجام شد، اظهار داشت: آقای روحانی سازماندهی خوبی کرده اند و کارها به خوبی پیش می رود. وی افزود: امیدوارم اقدامات آقای روحانی بزودی به نتیجه برسد. روحانی نیز گفت: در این دیدار مباحثمختلف روز و آینده مطرح شد. رئیس جمهور منتخب تصریح کرد:ما همیشه از مشورت های خوب آقایهاشمی بهره مند شده ایم و خواهیم شد. رفسنجانی نیز تأکید کرد: ما هم متقابلاً از مشورت های آقای روحانی استفاده کرده ایم

'سید صولت مرتضوی' دبیر ستاد انتخابات كشور سه شنبه شب در گفت وگو با ایرنا، اعلام كرد: در اجرای ماده ۶۰ قانون انتخابات ریاست جمهوری صلاحیت هشت تن از نامزدهای انتخابات یازدهمین دوره ریاست جمهوری اسلامی ایران مورد تایید شورای محترم نگهبان قرار گرفته است. وی گفت: این اسامی به ترتیب حروف الفبا به شرح زیر است: ۱- سعید جلیلی ۲- غلامعلی حداد عادل ۳- محسن رضایی ۴- حسن روحانی ۵- محمدرضا عارف ۶- محمد غرضی ۷- محمدباقر قالیباف ۸- علی اكبر ولایتی

'سید صولت مرتضوی' دبیر ستاد انتخابات كشور سه شنبه شب در گفت وگو با ایرنا، اعلام كرد: در اجرای ماده ۶۰ قانون انتخابات ریاست جمهوری صلاحیت هشت تن از نامزدهای انتخابات یازدهمین دوره ریاست جمهوری اسلامی ایران مورد تایید شورای محترم نگهبان قرار گرفته است. وی گفت: این اسامی به ترتیب حروف الفبا به شرح زیر است: ۱- سعید جلیلی ۲- غلامعلی حداد عادل ۳- محسن رضایی ۴- حسن روحانی ۵- محمدرضا عارف ۶- محمد غرضی ۷- محمدباقر قالیباف ۸- علی اكبر ولایتی

'سید صولت مرتضوی' دبیر ستاد انتخابات كشور سه شنبه شب در گفت وگو با ایرنا، اعلام كرد: در اجرای ماده ۶۰ قانون انتخابات ریاست جمهوری صلاحیت هشت تن از نامزدهای انتخابات یازدهمین دوره ریاست جمهوری اسلامی ایران مورد تایید شورای محترم نگهبان قرار گرفته است. وی گفت: این اسامی به ترتیب حروف الفبا به شرح زیر است: ۱- سعید جلیلی ۲- غلامعلی حداد عادل ۳- محسن رضایی ۴- حسن روحانی ۵- محمدرضا عارف ۶- محمد غرضی ۷- محمدباقر قالیباف ۸- علی اكبر ولایتی

'سید صولت مرتضوی' دبیر ستاد انتخابات كشور سه شنبه شب در گفت وگو با ایرنا، اعلام كرد: در اجرای ماده ۶۰ قانون انتخابات ریاست جمهوری صلاحیت هشت تن از نامزدهای انتخابات یازدهمین دوره ریاست جمهوری اسلامی ایران مورد تایید شورای محترم نگهبان قرار گرفته است. وی گفت: این اسامی به ترتیب حروف الفبا به شرح زیر است: ۱- سعید جلیلی ۲- غلامعلی حداد عادل ۳- محسن رضایی ۴- حسن روحانی ۵- محمدرضا عارف ۶- محمد غرضی ۷- محمدباقر قالیباف ۸- علی اكبر ولایتی

همسفر در این راه طولانی که ما بی خبریم و چون باد می­گذرد بگذار خرده اختلافهایمان باقی بماند خواهش می­کنم مخواه که یکی شویم، مطلقا. مخواه که هرچه تو دوست داری من همان را به همان شدت دوست داشته باشم و هرچه من دوست دارم به همان گونه مورد دوست داشتن تو نیز باشد مخواه که هردو یک آواز را بپسندیم. یک ساز را ، یک کتاب را، یک طعم را، یک رنگ را ویک شیوه نگاه کردن را مخواه که انتخابمان یکی باشد، سلیقه مان یکی و رویاهایمان یکی همسفر بودن و هم هدف بودن ابدا به معنی شبیه بودن و شبیه شدن نیست. و شبیه شدن دال بر کمال نیست ؛ بلکه توقف است. عزیز من؛ دو نفر که عاشقند و عشق آنها را به وحدتی عاطفی رسانده است ، واجب نیست که هر دو صدای کبک ، درخت نارون، حجاب برفی قله علم کوه ، رنگ سرخ و بشقاب سفالی را دوست داشته باشند. اگر چنین حالتی پیشبیاید باید گفت که یا عاشق زاید است یا معشوق، و یکی کافیست. عشق از خودخواهی ها و خودپرستی ها گذشتن است اما این سخن به معنای تبدیل شدن به دیگری نیست. من از عشق زمینی حرف می­زنم که ارزش آن در حضور است نه در محو و نابود شدن یکی در دیگری. عزیز من؛ اگر زاویه دیدمان نسبت به چیزی یکی نیست، بگذار یکینباشد. بگذار در عین وحدت مستقل باشیم. بخواه که در عین یکی بودن یکی نباشیم. بخواه که همدیگر را کامل کنیم نه ناپدید. بگذار صبورانه و مهرمندانه در باب هر چیز که مورد اختلاف ماست بحث کنیم، اما نخواهیم که بحث مارا به نقطه مطلقا واحدی برساند. بحث باید ما را به ادراک متقابل برساند نه فنای متقابل. اینجا سخن از رابطه عارف با خدای عارف در میان نیست. سخن از ذره ذره واقعیتها و حقیقتهای عینی و جاری زندگی است. بیا بحث کنیم، بیا معلوماتمان را تاخت بزنیم، بیا کلنجار برویم؛ اما سرانجام نخواهیم که غلبه کنیم بیا حتی اختلافهای اساسی و اصولی زندگیمان را در بسیاری زمینه ها تاآنجا که حس می­کنیم دوگانگی، شور و حال و زندگی می­بخشد نه پژمردگی و افسردگی و مرگ ، حفظ کنیم. من و تو حق داریم در برابر هم قد علم کنیم و حق داریم بسیاری از نظرات و عقاید هم را نپذیریم، بی آنکه قصد تحقیر هم را داشته باشیم. عزیز من بیا متفاوت باشیم

همسفر در این راه طولانی که ما بی خبریم و چون باد می­گذرد بگذار خرده اختلافهایمان باقی بماند خواهش می­کنم مخواه که یکی شویم، مطلقا. مخواه که هرچه تو دوست داری من همان را به همان شدت دوست داشته باشم و هرچه من دوست دارم به همان گونه مورد دوست داشتن تو نیز باشد مخواه که هردو یک آواز را بپسندیم. یک ساز را ، یک کتاب را، یک طعم را، یک رنگ را ویک شیوه نگاه کردن را مخواه که انتخابمان یکی باشد، سلیقه مان یکی و رویاهایمان یکی همسفر بودن و هم هدف بودن ابدا به معنی شبیه بودن و شبیه شدن نیست. و شبیه شدن دال بر کمال نیست ؛ بلکه توقف است. عزیز من؛ دو نفر که عاشقند و عشق آنها را به وحدتی عاطفی رسانده است ، واجب نیست که هر دو صدای کبک ، درخت نارون، حجاب برفی قله علم کوه ، رنگ سرخ و بشقاب سفالی را دوست داشته باشند. اگر چنین حالتی پیشبیاید باید گفت که یا عاشق زاید است یا معشوق، و یکی کافیست. عشق از خودخواهی ها و خودپرستی ها گذشتن است اما این سخن به معنای تبدیل شدن به دیگری نیست. من از عشق زمینی حرف می­زنم که ارزش آن در حضور است نه در محو و نابود شدن یکی در دیگری. عزیز من؛ اگر زاویه دیدمان نسبت به چیزی یکی نیست، بگذار یکینباشد. بگذار در عین وحدت مستقل باشیم. بخواه که در عین یکی بودن یکی نباشیم. بخواه که همدیگر را کامل کنیم نه ناپدید. بگذار صبورانه و مهرمندانه در باب هر چیز که مورد اختلاف ماست بحث کنیم، اما نخواهیم که بحث مارا به نقطه مطلقا واحدی برساند. بحث باید ما را به ادراک متقابل برساند نه فنای متقابل. اینجا سخن از رابطه عارف با خدای عارف در میان نیست. سخن از ذره ذره واقعیتها و حقیقتهای عینی و جاری زندگی است. بیا بحث کنیم، بیا معلوماتمان را تاخت بزنیم، بیا کلنجار برویم؛ اما سرانجام نخواهیم که غلبه کنیم بیا حتی اختلافهای اساسی و اصولی زندگیمان را در بسیاری زمینه ها تاآنجا که حس می­کنیم دوگانگی، شور و حال و زندگی می­بخشد نه پژمردگی و افسردگی و مرگ ، حفظ کنیم. من و تو حق داریم در برابر هم قد علم کنیم و حق داریم بسیاری از نظرات و عقاید هم را نپذیریم، بی آنکه قصد تحقیر هم را داشته باشیم. عزیز من بیا متفاوت باشیم

عشق چه سخت است کسی که معناگرعشق است!مصداق ادمیت همان کسی که میشنود حرفایی مهقلبش را میسوزاند ومیبیند دردهایکه امانش رامی برد. ولی خود را به نشنیدن میزند.به ندیدن تا پنهان کند زخمهایی راکهبه خاطر مهربانیش برجامانده وپنهان کند درهاییراکه بخاطرشادکردن دلی درسینه اش پنهان مانده! اری!چه سخت است و چه ماجرای عجیبی دارد این"عشق!"

آخر پاییز شد ، همه دم میزنند از شمردن جوجه ها ! بشمار ، تعداد دل هایی را که به دست آوردی بشمار ،تعداد لبخند هایی که بر لب دوستانت نشاندی بشمار ، تعداد اشک هایی که از سر شوق و غم ریختی فصل زردی بود ، تو چقدر سبز بودی ؟ جوجه ها را بعدا با هم میشماریم"رضارشيد"

           
خیلی جاها خواندم و شنیدم از برخوردهایی که به خاطر عدم رعایت شئونات اسلامی با کسی صورت گرفته .
چیزهایی مثل کامل نبودن حجاب و آرایش داشتن و رنگ های روشن پوشیدن و حتی و شیک و تو چشم بودن که ازشون به عنوان بدحجابی یاد می شود.
خب این جور تذکر ها و حرف شنیدن ها انرژی روحی زیادی از آدم می گیره . من از این تجربه ها خیلی زیاد داشتم از مربی های پرورشی و دینی بگیر تا ناظم و مدیر مدرسه و حراست و کمیته انضباطی دانشگاه و گشت ارشاد و ...
این طرف و اون طرف و تو این وبلاگ و تو اون وبلاگ زیاد از تجربه های این مدلی صحبت شده و بنابراین صحبت ازش تکرار مکرراته .
ولی تو همه این برخوردها چیزی که برای من خیلی گرون تموم شد و خیلی ناراحتم کرد از طرف هیچ کدوم از این گروه آدمها و دسته ها و گروه هایی نبود که ازشون توقع داری.
اولین جایی که شروع به کار کردم بعد از تموم شدن درسم بیمه پ.ا.ر.س.ی.ان بود که زیر مجموعه بانک پ.ا.ر.س.ی.ان بوده و هست.
یه زنه (خیلی سعی می کنم مودبانه ازش یاد کنم وگرنه دلم می خواد اینجا یه فحشی رو بذارم که برازنده وجود کثیفش بود) عضو موظف هیئت مدیره بود که بعد از مدیرعامل بالاترین مقام شرکت بود . همون هم به همراه مدیر عامل مصاحبه اصلی من رو انجام داد. نا گفته نماند اون زمان (پنج سال پیش) تنها کارمند بدون پارتی اونجا من بودم الان رو خبر ندارم چون خیلی مجموعه بزرگ شده و تعداد کارمندها زیاد و دلیلش هم رتبه یک من تو آزمون استخدامی پ.ا.ر.س.ی.ا.ن بین کل رشته ها بود . بماند این خانوم فوق لیسانس مدیریت سرمایه گذاری داشت از انگلستان و سنش حدود ۶۰ سال بود از این تیپ زنایی که سر تا پاشون رو ساکشن کرده بودند و هرسال تعطیلات در سواحل کشورهای همسایه با بیکینی به آفتاب گرفتن مشغول بودند با خرمن خرمن ادعای روشنفکری و با حالی . بعد من اونموقع چون تازه کار بودم محض احتیاط خیلی سنگین لباس می پوشیدم و کلا تیپم رسمی بود و آرایش هم می کردم ولی خیلی رسمی مثلا آرایش کرم قهوه ای که تو چشم نباشه .
حالا ما اونجا کسایی رو داشتیم که با سایه هفت رنگ و ماتیک سرخابی و قرمز (مثل الان خودم) می اومدند سرکار خوب نوش جونشون پارتیشون مدیر عامل بانک بود و کسی جرات داشت بهشون بگه بالای چشمتون ابروست.
بعد این خانوم فکر کن به آرایش و تیپ من گیر داده بود اون هم به طرز خفنی .
فکر کن من رو قابل ندونسته بود که به خودم بگه به دو تا از مدیرای مرد گفته بود که بهم بگن که انقدر احمق بود که فکر نکرده بود که این باعث می شه که روی اون مدیر مرد تقریبا جوون به روی من بیست و دو ساله باز میشه و ممکنه مشکلاتی رو پیش بیاره که واقعا هم آورد و به قدری این مردک وقیح و پررو شده بود و شوخی های جنسی می کرد که بعد از یه حال گیری لفظی توسط شوهرجان که اونموقع دوست پسر جان بود من استعفا دادم و ازشون شکایت هم کردم .
و من هنوز که پنج سال از این اتفاق گذشته نتونستم بدون خشم و ناراحتی و دلخوری به این اتفاق نگاه کنم .
این که کسی که یه اعتقاداتی داره درست و غلط و به خاطر اون اعتقادات بهت حرفی می زنه و به اصطلاح خودشون ارشادت می کنه باز می تونی خودت رو توجیه کنی که احمقه و این برخورد نتیجه حماقتشه و و حداقل خودش داره فکر می کنه که کارش درسته.
ولی این که این برخورد از طرف کسی که شرحش گذشت صورت بگیره و فقط برای اعمال قدرت و حفظ ظاهر و ضعیف کشی خیلی دردناکه .
کسی که مثل خودته و از خودته و هیچ وقت به حرفی که زده اعتقاد نداشته و نداره و خودش هم می دونه که حرفش و کارش غلطه ولی منافعش ایجاب می کنه که در اون شرایط اون ماسک کثیف رو به چهره ش بزنه و تورو ارشاد کنه .
من از تو کمیته انضباطی دانشگاه ش.ه.ی.د ب.ه.ش.ت.ی به خاطر قرتی بازی پرونده دارم وزین و سنگین و بارها با رییس کمیته انضباطیش چایی خوردم ولی هیچ وقت به این اندازه اذیت نشدم چرا که حداقل اونها اعتقاد داشتند که کاری رو انجام می دهند که درسته .
شاید در مورد تجاربم در این باره که بیشتر خنده داره برام تا ناراحت کننده یاد آوریشون ، بنویسم.




           
شهرستان گیلانغرب در غرب استان کرمانشاه قرار دارد .این شهرستان حدود هفتاد هزار نفر جمعیت دارد و  تمام مردم این شهرستان شیعه هستند و با زبان شیرین کردی کلهری صحبت می کنند.

قدمت این شهرستان به دوران اواخر حکومت قاجار بر می گردد و قبل از آن با عنوان امله از آن یاد شده است.وجه تسمیه آن این است که در سفر رضاشاه در سال ۱۳۰۹به منطقه ،طبیعت این  شهر را شبیه به جنگل ها و طبیعت گیلان شمال می داند به همین دلیل اینجا را گیلانغرب می نامد.

شهرستان گیلانغرب مرکز ایل بزرگ کلهر می باشد و در تحولات منطقه در طول تاریخ نقش موثری داشته است و مردمان این شهر ثابت کرده اند که سربازان بی ادعای نام ایران هستند وبارها در موقع به خطر افتادن نام ایران جان خود را بدون منت تقدیم این آب وخاک کرده اند.

در دوران مشروطیت،جنگ جهانی اول ،جنگ جهانی دوم و دفاع مقدس این مردمان از خود رشادت وفداکاری به خرج داده اند و وطن دوستی خود را زبان زد خاص وعام کرده اند تا جایی که در جنگ تحمیلی از طرف مقام معظم رهبری به عنوان دومین شهر مقاوم کشور نایل گشتند. 



حوادث و راه مقابله با حوادث

حوادث,حوادث روز,حوادث واقعی  حوادث : عوامل متعددی در شكل گیری خلقیات همه انسان ها از جمله ایرانی ها مؤثرند كه مهم ترین آن ها ..

ادامه


گیلان.گیلانغرب.نامی که تمام هر آنچه که می خواهم بگویم را خود می گوید.گیلان.راستی شما وقتی که اسم گیلان را می شنوید چه چیزی به طور آنی به ذهن شما خطور می کند؟بله،درست است سرسبزی،باران،منطقه ایی خوش آب و هوا.براستی که نام گیلان برازنده این شهرستان است.شهری کرد زبان با گویش شیرین کلهری.

شهرستان گیلانغرب در غرب استان کرمانشاه قرار دارد.متاسفانه شهرستان گیلانغرب به دلیل دوری از مرکز استان و هم چنین کوه بسیار خطر ناک قلاجه(البته این کوه متعلق به استان ایلام و شهرستان کلهر زبان ایوانغرب است)به آن رسیدگی زیادی نشده است که خوشبختانه زمزمه هایی شنیده می شود که در این کوه خطر ناک قلاجه تونی زده می شود تا فاصله دو شهرستان کلهر زبان یعنی ایوانغرب و گیلانغرب را به شهرستان کلهر زبان دیگر یعنی اسلام آباد غرب نزدیک تر کند.گیلان غرب شهری که در زمان جنگ توانست لشکر زرهی عراق که در آن زمان چهارمین ارتش بزرگ جهان بود را به عقب برانند و این یک برگ زرین دیگری بر تارک این شهر دلیر پرور گذاشته است.

اگر ما بخواهیم شهرستان گیلانغرب را در یک کلمه خلاصه کنیم بی شک این استاد کیهان کلهر است که خود نمایی میکند.بله همان گونه که از شهرت این شخصیت بزرگ موسیقی ایران می توان فهمید ایشان کرد کلهر زبان و گیلانغربی است.

شهرستان گیلانغرب از شمال با شهرستان سر پل ذهاب،از جنوب با شهرستان ایوانغرب،از شرق با شهرستان اسلام آباد غرب و از غرب با شهرستان قصر شیرین هم مرز است.

این شهر هایی که در بالا ذکر شد همگی کرد زبان با گویش شیرین کلهری هستند و روابط بسیار نزدیک خانوادگی با هم دارند و همگی با هم فامیل هستند.

گیلانغرب مردمی مهربان،سخت کوش،شکیبا و غیرتمند هستند که به مهمان نوازی شهره عام و خاص می باشند و به شما خواننده گرامی توصیه می کنم که اگر تا به حال به این شهرستان نرفته اید حتما در این ایام عید و تعطیلات یک سفری به این شهرستان خوش آب هوا داشته باشید و مطمئن باشید که ضرر نخواهید کرد



           

ارانوس =سياره ارانوس

آنوشا= خوشحالی

آتوسا =دختر کورش

پرديس =باغ و بهشت 


بقیه در ادامه مطلب 



           

صفحه قبل 1 صفحه بعد

درباره وبلاگ


وچه ساده با گریستن خویش زاده می شویم و چه ساده با گریستن دیگران از دنیا می رویم و میان این دو سادگی معمایی میسازیم به نام زندگی"رضاسيدرشيد"
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان سولاكانsoolakan و آدرس soolakan.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.