kurdland روستاى سولاکان دردامنه كوه 2835متري عبدالرزاق باآب وهوايي كوهستاني وطبيعتي زيبا ومردماني ازتبارفرهنگ وادب واكثراتحصيل كرده باحدود120نفردارندگان تحصيلات عالي وحدود13وبلاگ نويس ويك وبسايت رسمي يكي ازنادرترين روستاهاي ادبي وفرهنگي ايران وكردستان ميباشدوحدودات روستاازگنجيه زيويه تانزديكيهاي غاركرفتوكه هردوضلع اين روستاوغارهاي زيرزمينان درامتداداين اضلاع وآثارباقيمانده ازقلعه هاي باستاني ازوجودتمدني عظيم حکايت دارد با فلسفه "سیزده بدر" آشنا شویم
در مورد روز و عدد سیزده دو اعتقاد متضاد وجود دارد: 1. این روز را نحس دانسته، به همین دلیل برای رفع بلا به دامان طبیعت پناه میبردند. 2. این روز را خجسته پنداشته و برای گذراندن بهتر این روز از طبیعت یاری میجستند. ایرانیان چون در مورد این روز آگاهی کمتری دارند آن روز را نحس میدانند و برای بیرون کردن نحسی از خانه و کاشانهً خود کنار جویبارها و سبزهها میروند و به شادی میپردازند. تا کنون هیچ دانشمندی ذکر نکرده که سیزده نوروز نحس است. بلکه قریب به اتفاق روز سیزده نوروز را بسیار مسعود و فرخنده دانسته اند. مثلا در صفحهً 266 آثار الباقیه جدولی برای سعد و نحس آورده شده که در آن سیزده نوروز که تیر روز نام دارد کلمهً (سعد) به معنی فرخنده آمده و به هیچ وجه نحوست و کراهت ندارد. بعد از اسلام چون سیزدهً تمام ماهها را نحس میدانند به اشتباه سیزده عید نوروز را نیز نحس شمرده اند. وقتی دربارهً نیکویی و فرخنده بودن روز سیزدهم نوروز بیشتر دقت و بررسی کنیم مشاهده میشود موضوع بسیار معقول و مستند به سوابق تاریخی است. سیزدهم هر ماه شمسی که تیر روز نامیده میشود مربوط به فرشتهً بزرگ و ارجمندی است که "تیر" نام دارد و در پهلوی آن را تیشتر میگویند. فرشتهً مقدس تیر در کیش مزدیستی مقام بلند و داستان شیرینی دارد. ایرانیان قدیم پس از دوازده روز جشن گرفتن و شادی کردن که به یاد دوازده ماه سال است، روز سیزدهم نوروز را که روز فرخنده ایست به باغ و صحرا میرفتند و شادی میکردند و در حقیقت با این ترتیب رسمی بودن دورهً نوروز را به پایان میرسانیدند. سبزه گره زدن افسانهً آفرینش در ایران باستان و مسئلهً نخستین بشر و نخستین شاه و دانستن روایاتی دربارهً کیومرث حائز اهمیت زیادی است. در اوستا چندین بار از کیومرث سخن به میان آمده و او را اولین پادشاه و نیز نخستین بشر نامیده است. گفتههای حمزه اصفهانی در کتاب سنی ملوک الارض و انبیاء و گفتههای مسعودی در کتاب مروج الذهب جلد دوم و بیرونی در کتاب آثار الباقیه بر پایهً همان آگاهی است که در منابع پهلوی وجود دارد. مشیه و مشیانه که پسر و دختر دوقلوی کیومرث بودند روز سیزده فروردین برای اولین بار در جهان با هم ازدواج نمودند. در آن زمان چون عقد و نکاحی شناخته شده نبود آن دو به وسیله گره زدن دو شاخه پایهً ازدواج خود را بنا نهادند. این مراسم را بویژه دختران و پسران دم بخت انجام میدادند و امروز هم دختران و پسران برای بستن پیمان زناشویی نیت میکنند و علف گره میزنند. این رسم از زمان کیانیان تقریباً متروک شد ولی در زمان هخامنشیان دوباره شروع شده و تا امروز باقی مانده است. در کتاب مجمل التواریخ چنین آمده "اول مردی که به زمین ظاهر شد پارسیان او را کل شاه گویند. پسر و دختری از او ماند که مشیه و مشیانه نام گرفتند و روز سیزدهً نوروز با هم ازدواج کردند و در مدت پنجاه سال هیجده فرزند بوجود آوردند و چون مردند جهان نود و چهار سال بی پادشاه بماند". چنانکه در بحث جشن نوروز اشاره شد کردهای ایران و عراق که زرتشت را از خود میدانند روز سیزدهم فروردین را جزو جشن نوروز به حساب میآورند. دكتر نیكنام دربارة سابقة رسم گره زدن در روز سیزده بهدر میگوید: «برخی از آداب نوروز به آیین زرتشتی بازنمیگردد بلكه مربوط به باورهای مردمان آریایی است كه پیش از زرتشت در سرزمین ایران زندگی میكردند. طبق یكی از این باورها، بارندگی به فرشتهای به نام تِشتر مربوط است كه در آسمانها به صورت اسب سپیدی در حال حركت است و هرگاه با دیوی به نام اَپوش بجنگد و برنده شود، سالی پر از سبزی و خرمیو باران در پیش است. به همین دلیل ایرانیان روز سیزدهم فروردین كنار سبزهها و جویبارها میروند و بهویژه زنان كه نمایندة آناهیتا یعنی ایزدآب هستند با نوازش سبزهها و گره زدن آنها حمایت خود را از فرشتة باران نشان میدهند.» امّا دكتر وكیلیان میگوید: «در گذشته جامعة ما جامعة بستهای بوده است. زن همیشه در خانه بوده و منتظر بوده تا به خواستگاریاش بروند. امروزه تغییراتی بهوجود آمده اما در گذشته دختران نمیتوانستند همسرشان را خودشان انتخاب كند. بنابراین مهمترین آمال و آرزوهای هر دختری در گذشته این بود كه شوهر خوبی بكند یا زودتر به خانه بخت برود. درباره دخترها این حرف وجود داشت كه: دختر كه رسید به 20، باید نشست و به حالش گریست. اینها جزء فرهنگ ما بوده است. دختر در 16، 17 سالگی باید به خانه بخت میرفت وگرنه مایه ننگ به حساب میآمد. اینها واقعیاتی بود كه وجود داشت. به همین دلیل دخترها به امامزاده میرفتند، سبزه گره میزدند و سفرههای نذری پهن میكردند تا شاید نیروهای غیبی كمك كنند و شوهری برایشان پیدا شود زیرا دختری كه ازدواج نمیكرد جایگاهی در جامعه نداشت.» درباره سیزده بدر در کتابهای تاریخی و ادبی سدههای گذشته، که رسمها، آیین جشنهای نوروزی کهن را یاد و یادداشت کرده اند، چون تجارب الامم، آثار الباقیه، التفهیم، تاریخ بیهقی، مروج الذهب، زین الاخبار و نیز در شعر شاعران به ویژه شاعران دورهً غزنوی که بیشترین توصیف جشنها را در بر دارد اشاره ای به "سیزده بدر" نمییابیم. پرسش اینجاست که اگر در کتابهای تاریخی و ادبی گذشته اشاره ای به سیزده بدر و هفت سین نمییابیم آیا این رسمها را باید پدیده ای جدید دانست و یا این که، رسمیکهن است، و به علت عام و عامیانه بودن در خور توجه نبوده و با معیارهای مورخان زمان ارزش و اعتبار ثبت و ضبط نداشته است؟ نگارنده حالت دوم را باور دارد. زیرا رسم و آیینی که بدین گونه در همه شهرها و روستاهای ایران همگانی است و در بین همهً قشرهای اجتماعی عمومیت دارد، نمیتواند عمری در حد دو نسل و سه نسل داشته باشد. دیگر این که میدانیم کتابهای تاریخی و شعرهای شاعران، رویدادها و جشنهای رسمی را که در حضور شاهان و خاصان دستگاه حکومتی بود، بیان و توصیف میکرد. ولی سیزده بدر، رسمی خانوادگی و عام و به بیانی دیگر پیش پا افتاده و همه پسند (و نه شاه پسند) بود. از طرف دیگر، نوشتن رویدادهای روزی که رفتارها و گفتارهای خنده دار و غیر جدی، برای خود جایی باز کرده، تا "نحسی سیزده" آسانتر "در" برود، توجه مورخ و شاعر را به خود جلب نمیکرد. و شاید "نحس" بودن هم عاملی برای بیان نکردن بود. نحس و ناخوشایند بودن عدد 13 و دوری جستن از آن، در بسیاری از کشورها و نزد بسیاری از ملتها، باوری کهن است. مسیحیان هیچ گاه سیزده نفر بر سر یک سفره غذا نمیخورند. در باور تازیان سیزدهمین روز هر ماه ناخوشایند است. ابوریحان بیرونی در جدول "روزهای مختار و مسعود و مکروه" در ایران کهن، روز سیزدهم ماه تیر را که (تیر نام دارد) منحوس ذکر کرده است. سالهای زیادی فروردین ماه اول تابستان بود. یکی از نویسندگان در خاطرههای هفتاد ساله اش از باور مردم شهر خود، قزوین، دربارهً سیزده بدر مینویسد: روز سیزده بدر جایز نبود برای دید و بازدید، به یک خانه رفت، هم صاحب خانه به فال بد میگرفت و میگفت نحوست را به خانه من آوردند و هم رونده، نمیخواست مبتلا به نحوست آن خانه شود. روز سیزده باید به صحرا رفت. زیرا آنچه بلا در این سال بیاید، امروز مقدر و تقسیم میشود. پس خوب است ما در شهر و خانه خود نباشیم، شاید در تقسیم بلا، فراموش شده و از قلم بیفتیم. شباهتی که بین سیزده بدر و برخی از رسمهای کاتارها (بازماندگاه مانویان در اروپا، که ترکیبی از اندیشههای زردشتی، فلسفهً باستان و مسیحیت دارند) این پرسش را به ذهن میرساند که آیا هر دو ریشهً مشترک باستانی ندارند؟ کاتارها در روز عید "پاک" ( که برخی از سالها به روز سیزده فروردین نزدیک است) از خانه بیرون آمده و روز را در دامن صحرا و کنار کشتزار میگذرانند، و برای ناهار با خود تخم مرغ می برند. در این روز پنهان کردن تخم مرغ در گوشه و کنار و پیدا کردن آنها سرگرمی کودکان است. سه شباهت، یا سه ویژگی مشترک این دو عبارتند از: 1- آغاز محاسبهً هر دو از آغاز بهار و اعتدال ربیعی است. 2- در روز سیزده و عید پاک کاتارها به صحرا و دامان طبیعت میروند. 3- بازی و سرگرمی کودکان با تخم مرغ فقط در روزهای عید بهاری رسم است، نه فصلهای دیگر سال. شباهت دیگر دروغهای روز اول آوریل، با شوخیهای سیزده بدر است. روز اول آوریل، هر چهار سال یکبار مصادف با روز سیزده فروردین است (و سه سال با 12 فروردین). پیشینه و انگیزهً برگزاری سیزده بدر، هر چه باشد، در همهً شهرها و روستاها و عشیرههای ایران، سیزدهمین روز فروردین، رسمیاست که باید از خانه بیرون آمد و به باغ و کشتزارها رو آورد و به اصطلاح نحسی روز سیزده را بدر کرد. خانوادهها در این روز به صورت گروهی و گاه چند خانواده با هم غذای ظهر را آماده کرده و نیز آجیلها و خوردنیهای سفرهً هفت سین را با خود برداشته، به دامان صحرا و طبیعت میروند و سبزهً هفت سین را با خود برده و به آب روان میاندازند. به دامن صحرا رفتن، شوخی و بازی کردن، دویدن، تاب خوردن و در هر حال جدی نبودن، از سرگرمیها و ویژگیهای روز سیزده است. گره زدن سبزه، به نیت باز شدن گره دشواریها و برآورده شدن آرزوها، از جمله بیرون کردن نحسی است. این باور، معروف است که "سبزه گره زدن" دختران "دم بخت"، شگونی برای ازدواج و همسر یابی، میباشد. در فرهنگ اساطیر برای رسمهای سیزده بدر، معنیهای تمثیلی آورده: شادی و خنده در این روز به معنی فروریختن اندیشههای تیره و پلیدی، روبوسی نماد آشتی و به منزله تزکیه، خوردن غذا در دشت نشانهً فدیه گوسفند بریان، به آب افکندن سبزههای تازه رسته - نشانه دادن هدیه به ایزد آب یا "ناهید" و گره زدن سبزه برای باز شدن بخت و تمثیلی برای پیوند زن و مرد برای تسلسل نسلها، رسم مسابقهها به ویژه اسب دوانی - یادآور کشمکش ایزد باران و دیو خشکسالی است. این باور همگانی چنان است که اگر خانواده ای نتواند به علتی تمام روز را به باغ و صحرا برود، به ویژه با دگرگونیهای جامعه شهر امروز در بعد از ظهر، هر قدر هم مختصر، "برای گره زدن سبزه و بیرون کردن نحسی سیزده" به باغ یا گردشگاه عمومی میرود. با دگرگونیهای صنعتی، شغلی، بزرگ شدن شهرها، فراوانی وسیلههای آمد و رفت سریع السیر، وسیلههای ارتباط جمعی و... به ناگزیر شهرداریهای شهرهای بزرگ، دشواریهای آمد و رفت را پیش بینی میکنند. فراوانی اتومبیل و دیگر وسیلههای آمد و رفت موتوری و نیز وسعت خانه سازیها و شهرسازیها، باعث شده که خانوادهها، سال به سال راه دورتری را برای "سیزده بدر" پشت سر بگذارند، تا سبزه و کشتزاری بیابند. روز سیزدهم فروردین مانند شب آخرین چهارشنبة سال اهمیت ویژهای دارد. اگر با چهارشنبه سوری به استقبال نوروز میرویم، با سیزده بهدر نوروزمان را بدرقه میكنیم. نوروز كه مراسمش محفلی خانوادگی دارد، با دو حركت اجتماعی و عمومیاز خانهها به خارج راه مییابد، با دو آیین سنتی كه نشان از همبستگی جمعی دارند. *************************************************************** منابع: http://www.seemorgh.com/culture/default.aspx?conid=4789&tabid=2082 http://tarikhema.parsiblog.com/Posts/446/فلسفه+سيزده+بدر+در+ايران+باستان/ در سال ۱۸۴۴ میلادی کسی فکر نمی کرد که این جعبه ( دوربین عکاسی ) بیرون از دربار قجری تا اقصا نقاط سر حدات کشور با نگاه جادویی و گزارشگرش لحظاتی را ثبت کند که تصاویر مستندی از اوضاع و احوال زمانه ی خود باشند و در دو قرن پس از خود در عصر تکنولوژی هسته ای و اکتشافات فضایی به مثابه ی اسناد غیر قابل انکار و قابل اعتمادی برای اثبات هویت گروههای مردمی در این کشور پهناور به کار آیند . دو بانوی کلیمی سقزی دوربین عکاسی تا پایان قرن نوزدهم میلادی به میان قبایل و عشایر مهجور در کوهستان های یاغی و پربرف و اجتماعات پراکنده در دشت های تب دار و ترک خورده ی مرکز و سواحل دریای شمال و جنوب ایران راه یافت . البته لازم به ذکر است که عکاسی در مناطق غربی و شمال غرب به علت تمرکز اجتماعات اقلیت های دینی مانند یهودی ها ، ارمنی ها و آشوری ها ی مسیحی در ارومیه ، سنندج ،کرمانشاه و تبریز و حضور دفاتر نمایندگان مذهبی مسیحی در این شهرها کمابیش همزمان با پایتخت (تهران) آغاز شده است . گرچه خارجیان هنر عکاسی را به کردها نیاموختند اما هر چه باشد این دیده ی جالب و عالی مدرن را به مناطق سرد کوهستانی کردستان آوردند و توانستند سران عشایر کرد را که در دو سوی خطوط مرزی ایران – عثمانی برای ادامه ی حیات خانواده ی چند همسری و کثیر الاولاد خود وامرار معاش سایر افراد عشیره به پرورش دام و کشاورزی اشتغال داشتند به جلو دوربین عکاسی بیاورند واز آن ها تصاویری ماندگار ثبت کنند . جمعی از اعیان و معتمدین سقز برای نمونه یک عکس منحصر به فرد از” مجید خان اردلان ” حاکم سقز و پسر ارشدش” سیف الدین خان “به همراه جمعی از رجال بلند پایه دینی و حکومتی و صنفی در سقز موجود است که حداقل به ۱۵ تا ۲۰ سال قبل از انقلاب مشروطه(۱۹۰۶م_۱۲۸۵ش) تعلق دارد. کاروانسرای اتحاد سقز “پرویز خان” از رجال مذهبی و صنفی و حکومتی سقز تصاویر زیادی را برای ما بر جای گذاشته است :عکسی منحصر به فرد از “شیخ رئوف ضیایی” (خزانه دار کل ایران در دهه ی سی شمسی) ومجموعه ی دیگری از عکس های قدیمی سقز با دوربین او برداشته شده اند ، لازم به ذکر است که مسیحیان (ارمنی و نستوری )در کردستان جزو اولین ایرانی هایی بودند که از اتباع خارجی ساکن در کشور هنر عکاسی را آموختند و “پرویز خان یکی از این افراد بود ، مشارالیه در سالهای جنگ جهانی دوم مقیم سقز بود و عکسهایی را از افسران بلند پایه دولتی و سران عشایر موافق و مخالف دولت به تصویر کشید و به این دلیل که مورد تائید فرمانده ی پادگان سقز بود توانست در سحرگاه روزی که هفت نفر از سران عشایر سقز را که به اتهام همکاری با جمهوری کردستان که در مهاباد و شهرهای اطراف آن برپا شده بود اعدام کردند،عکسی از اجساد بی جان آنها که از دار اویخته شده بودند تهیه کند که در چندین کتاب تحقیقی و تاریخی مربوط به آن دوره چاپ شده است.(۹)
حاجی شجیع- عکاس پرویز خان در سال ۱۳۵۴ عکاسی توسط مرحوم “مظفر ضمیران ” خریداری شد و از ان زمان تا سال۱۳۸۴ که قریب به ده سال از مرگ ایشان می گذرد “پریسا “همچنان پابرجاست و امورات ان را به صورت نیمه وقت اقای ” خالد رحیم پور ” انجام می دهد . اقای “تهامی” پس از واگذاری ان به مرحوم”ضمیران” ، دوباره اقدام به برپایی عکاسخانه ی دیگری به نام تهامی که بعدً به “آروین” تبدیل شد ، در مجاورت حسینیه ی سقز نمود از دیگر اقدامات نامبرده تلاش برای ایجاد سندیکای عکاسان این شهر است . فرماندار وقت (۱۳۶۰شمسی) از این طرح پشتیبانی نمود و در آن سال اتحادیه ی عکاسان در این شهر آغاز به کار کرد، از فعالیتهای دیگر عکاسی می توان به حضور عکاسان سیار در پارکها ، باغها و تفریحگاههای سقز از قدیم تا بحال نام برد ، انها ابتدا با همان دوربین هایی که عکس سیاه و سفید می گرفتند در “سه یرگا” (محل کنونی اداره ی راهنمایی و رانندگی ) پل سقز(پل قدیمی بر روی رودخانه ی سقز که در سال( ۱۳۱۸) توسط چکسلواکی ساخته شد) پارک کودک(۱۳۴۵) وپارک مولوی (۱۳۵۱) و مخصوصا روزهای تعطیل حضور داشتند و عکاسی می کردند ،با امدن دوربین های ” پلاروید” که عکس های رنگی فوری می گرفتند طرفدارن این نوع عکس ها بیشتر شد اگرچه در عکاسخانه ها تصاویر روتوش شده سیاه و سفید همچنان بازار گرمی داشتند و اصولاً نوع پرسنلی آن که برای امور اداری و تحصیلی کاربرد فراوانی داشتند. بهجت خانم سلطانی اردلان- عکاس:تهامی “هیوا رشیدزاده” و “بهنام رضایی” که علاوه بر داشتن ذوق عکاسی ، نقاشان خوبی هم هستند و مجدانه در راه کسب هنرهای تجسمی گام بر می دارند از دیگر علاقه مندان این هنر هستند . منبع:سایت شار نیوز برای دیدن عکسهای قدیمی سقز به ادامه مطلب بروید... شهرداران سقز
براي كليه ي عزيزان خدمتگزاردر شهرداري كه به رحمت ايزدي پيوسته اند مغفرت الهي و آنهايي كه در قيد حيات هستند آرزوي موفقيت و سلامتي و عمربا عزت را از خداوند منان خواستاريم.
شهرداري سقز ، رتبه برتر كشور در دومين نمايشگاه دستاوردهاي جامع مديريت شهري را كسب كرد.
شهرداري سقز ، رتبه برتر كشور در دومين نمايشگاه دستاوردهاي جامع مديريت شهري را كسب كرد . شهردار سقز : از كسب رتبه برتر كشور در دومين نمايشگاه دستاوردهاي جامع مديريت شهري توسط شهرداري سقز خبر داد . شهردار سقز آقاي عثمان رحيمي گفت : شهرداري سقز در بين شهرداريهاي سراسر كشور و كلانشهرهاي حاضر در نمايشگاه از جمله تهران اصفهان ، كرج ، رشت ، تبريز ، اهواز، شيراز و مشهد ، رتبه برتر كشوري را در دومين نمايشگاه دستاوردهاي جامع مديريت شهري كسب كرده است . وي با اشاره به اين موضوع كه سقز در 6 محور از 8 محور ارزيابي شده حائز مقام برتر شده خاطر نشان كرد ؛ شهرداري سقز در زمينه هاي 1- اقتصاد شهري و فرصتهاي سرمايه گذاري 2- امور اجتماعي ، فرهنگي ، آموزشي و پژوهش شهري 3- عمران و توسعه شهري 4- حمل ونقل شهري 5- مديريت بحران و خدمات شهري 6- غرفه آرايي نمايشگاه موفق به كسب رتبه برتر كشوري شده است . جناب آقاي عثمان رحيمي شهردار سقز با بيان اين كه نمايشگاه دستاوردهاي شهردايهاي سراسر كشور از 21 تا 24 آبان ماه سالجاري در نمايشگاه مصلي بزرگ امام خميني(ره) تهران با حضور بيش از 350 شهرداري و بيش از 200 شركت بخش خصوصي برگزار شد كه شهرداريها آخرين دستاوردها و اقدامات و عملكردهاي خود را در خصوص موضوعات مختلف ارائه كردند .
منبع:پورتال شهرداری سقز این کانسار در استان کردستان (غرب ایران)، به مختصات ۳۹;۰۶ ۴۶ طول شرقی و ۳۹;۰۸ ۳۶ عرض شمالی در محدوده ای به وسعت۱۰ کیلومترمربع واقع شده است. دسترسی به محدوده مورد نظر از طریق راه اصلی سقز به بانه، در فاصله ۲۸کیلومتر بعد از سقز تا روستای میرده و از آنجا ۱۲کیلومتر (جاده فرعی) تا روستای کرویان امکان پذیر می باشد. زمین شناسی: کانی زایی در سطح و از نوع طلای آزاد دا نه ای در سنگهای ولکانیکی دگرگون شده است. این کانی زایی در زون برشی آلتره شده بطول۲ کیلومتر و پهنای۱۰۰متر واقع شده است. این زون شامل تعدادی رگه می باشد که حد اکثر عیار طلای گزارش شده در آنها ppm ۱۷ میباشد. ژنز این کانسار ۱- در ارتباط با سیال های دگرگونی آزاد شده در بخشهای عمیق پوسته و حرکت آنها نسبت به یکدیگر۲- نفوذ آبهای جوی به داخل پوسته و گرم شده و صعود این سیالات که همراه با غنی شدگی میباشند.کانی شناسی ماده معدنی شامل پیریت و کمی کالکوپیریت، طلای آزاد و پیریت آرسنیک دار است که کانی های همراه آن کواتز، فلدسپات و میکا بوده و دارای سن مزوزوئیک _کرتاسه میباشد. فعالیتهای اکتشافی انجام شده : در سال ۱۳۷۵ مطالعات ژئـوشیمیایی ناحیــه ای در مقیــاس۱:۱۰۰۰۰۰ براساس مطالعه نمونه های آبراهه ای و کانی سنگین انجام شد. نتایج خوب نمونه های کانی سنگین سبب شد تا بر روی تعدادی از نمونه ها بروش کالریمتری آنالیز مجدد صورت گیرد و در پایان ۲۰۰ کیلومتر مربع به عنوان منطقه هدف انتخاب شد. در سال ۷۸- ۱۳۷۶ مطالعات نیمه تفصیلی در مقیاس ۱:۲۰۰۰۰ با برداشت ۸۵۸ نمونه آبراهه ای و۲۵۰ نمونه کانی سنگین که۲۰۰ کیلومترمربع را پوشش داد، انجام شد. علاوه براین نقشه زمین شناسی این محدوده با همان مقیاس تهیه گردید. در پایان محدوده هایی جهت اکتشاف تفصیلی انتخاب شد. در اردیبهشت ماه۱۳۸۰، ۴۲ کیلومترمربع برای کنترل آنومالی ها انتخاب شد و سپس ۱۳۸ نمونه آبراهه ای و ۳۲ نمونه کانی سنگین برداشت گردید و در نهایت ۱۰ کیلومترمربع به عنوان منطقه هدف انتخاب شد. در تیر- شهریور۱۳۸۰ برداشت ۱۱۵۵ نمونه ژئوشیمی سنگی درشبکه ای به ابعاد ۱۰۰×۱۰۰ و آنالیز آنها به روش جذب اتمی. در مهرو آذر۱۳۸۰، ۶ ترانشه با مجموع ۵۰۰ متر طول ایجاد و ۱۳۸ نمونه از آن برداشت گردید. دراین مرحله ۷ رگه شناسایی شد که عیار نمونه های برداشت شده از آنها حدود ppm۱ اندازه گیری شده است. دراین مرحله همچنین نقشه زمین شناسی ۱:۵۰۰۰ به وسعت۱۰کیلومترمربع تهیه شد. بر این اساس ژنز طلا در محدوده مطالعه شده مشابه نوع برشی تشخیص داده شد. در فروردین- آذر۱۳۸۰ حفر۱۴۰۰ متر ترانشه، نقشه برداری ازترا نشه ها بامقیاس۱:۱۰۰ و برداشت مجموع ۱۱۲۳ نمونه از آنها. در مرداد۱۳۸۱ تهیه نقشه توپوگرافی بامقیاس ۱:۱۰۰۰ در مهر- آبان۱۳۸۱ تهیه نقشه زمین شناسی با مقیاس ۱:۱۰۰ در تیر- مرداد۱۳۸۱ فراوری کانه بروش سیانید لیچینگ در منطقه (از۱۰تن ماده معدنی۲۶ گرم طلا با ۷۵% بازیافت) بدست آمد. برنامه فعالیتهای سال ۱۳۸۳ پروژه اکتشاف طلا در سقز: ـ اخذ مجوز های منابع طبیعی ـ اخذ پروانه اکتشاف منطقه از سازمان صنایع ومعادن کردستان ـ افزایش توان برق رسانی محدوده کرویان ـ تعیین وضعیت زمین های کشاورزی تحت اشغال عملیات اکتشافی ـ راه اندازی کارگاه آماده سازی ـ راه سازی و سکو سازی برای گمانه های حفاری (حدود ۱۲-۱۵ سکو) ـ پل سازی برای محدوده کرویان (۱۲ پل) ـ بهسازی راه میرده تا کرویان ـ سا خت سوله ـ نقشه برداری ـ حفاری ـ تکمیل نقشه هزارم زمین شناسی کرویان ـ حفر ،برداشت ونمونه برداری از ترانشه های تکمیلی در محدوده قلقله ـ استخراج و استحصال آزمایشی از ۴۰۰۰ تن ماده معدنی از محدوده معدنی ـ مطالعات ۱:۲۰۰۰۰ در محدوده قبغلوجه تا کسنزان ـ پردازش اطلاعات و ارزیابی ذخیره. منبع :سایت طلا وجواهرات ×××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××××× قبغلوجه سقز محدوده در گوشه جنوب خاوری نقشه زمین شناسی سقز میان تا10 ;deg;46 طولهای خاوری وdeg;36 تا deg;36 جای دارد. از نظر تقسیمان کشوری در استان کردستان واقع شده است. راههای دسترسی به این محدوده از طریق جاده آسفالته سقز- بانه تا روستای میرده و مسیر شوسه روستای میرده تا قبغلوچه می باشد. شهرسقز بزرگترین شهربه این محدوده است. محدوده مذکور منطقه ایست کوهستانی با زمستانهای سرد و پوشیده از برف و تابستانهای معتدل. حداکثر ارتفاع از سطح دریا 2700 متر در کوه پیر داغ می باشد.از نگاه ریخت شناسی بخشهای شیستی توپوگرافی نسبتاً خشنی دارند ولی نهشته های شیلی سازند کهر توپوگرافی ملایمی را بصورت تپه های کم ارتفاع نشان می دهند. از لحاظ ساختاری منطقه در حاشیه شمال باختری نوار دگرگونه سنندج سیرجان و در حقیقت در محل تلاقی این زون با زونهای ساختاری خوی مهاباد و البرز آذربایجان واقع شده است. واحدهای سنگ چینه ای از قدیم به جدید به شرح زیرند: - سنگهای دگرگونه پرکامبرین شامل: واحدهای گنایس و گرانیت- گنایس شیست و گنایس میکاشیست متاریولیتی متا ولکانیک اسلیت و فیلیت - نهشته های شیلی و ماسه سنگی سازند کهر - نهشته های پرمین - نهشته های ژوراسیک - مجموعه رسوبی- آتشفشانی کرتاسه - سنگهای آذرین درونی شامل: توده گرانیت گرانیت گنایسی توده دیوریتی و گابرویی. منبع : سایت زمین راد چهارشنبه سوری نام جشنی است که تغییر یافته مراسم باستانی پنج روز آخر سال به نام پنجه دزدیده یا اندرگاه است. این جشن برگرفته از آیین زرتشتی است که ایرانیان از ۱۷۰۰ سال پیش از میلاد تاکنون در پنج روز آخر هر سال، آن را با برافروختن آتش و جشن و شادی در کنار آن برگزار میکنند.در گاهشماری زرتشتی یک سال شامل ۳۶۵ روز یا ۱۲ ماه است که هر کدام دقیقاً ۳۰ روز بوده و ۵ روز انتهایی سال جدا از ماهها بهحساب میآمده و «پنجه» نامیدهمیشود که البته در هر ۴ سال یک بار ۶ روز میشود. در این گاهشمار روزی به عنوان چهارشنبه و به طورکلی ۷ روز هفته وجود ندارد بلکه ۳۰ روز ماه و ۵ روز انتهای سال هرکدام با نام خاصی نامگذاری میشود. ایرانیان قبل حمله تازیان این ۵ روز آخر سال را با روشن کردن آتش جشن میگرفتند و بر این اعتقاد بودند که در این ۵ روز ارواح درگذشتگان به زمین سفر میکنند و با همراه خانوادههایشان و برای آنها برکت، دوستی و پاکی در سال آینده طلب خواهندکرد ولی بعد از حمله تازیان به دلیل مخالفتهای آن روزگار در برپایی این مراسم ایرانیان روز چهارشنبه را که نزد اعراب نحس بوده را انتخاب کردند و آتش افروزی در این روز را با نحسی آن روز توجیه کردند. در شاهنامه فردوسی اشارههایی درباره بزم چهارشنبهای در نزدیکی نوروز وجود دارد که نشان دهنده کهن بودن این جشن است. مراسم سنتی مربوط به این جشن ملی، از دیرباز در فرهنگ سنتی مردمان ایران زنده نگاه داشته شدهاست. واژه «چهارشنبهسوری» از دو واژه چهارشنبه که نام یکی از روزهای هفتهاست و سوری که به معنی سرخ است ساخته شدهاست. آتش بزرگی تا صبح زود و برآمدن خورشید روشن نگه داشته میشود. که این آتش معمولا در بعد از ظهر زمانی که مردم آتش روشن میکنند و از آن میپرند آغاز میشود و در زمان پریدن میخوانند: «زردی من از تو، سرخی تو از من» در واقع این جمله نشانگر یک تطهیر و پاکسازی مذهبی است که واژه «سوری» به معنی «سرخ» به آن اشاره دارد. به بیان دیگر شما خواهان آن هستید که آتش تمام رنگ پریدیگی و زردی، بیماری و مشکلات شما را بگیرد و بجای آن سرخی و گرمی و نیرو به شما بدهد. چهارشنبهسوری جشنی نیست که وابسته به دین افراد باشد و در میان پارسیان یهودی و مسلمان، ارمنیها، ترکها، کردها و زرتشتیها رواج دارد. در حقیقت این جشن و نقش بارز آتش در آن به علت احترام گذاشتن به دین زرتشتی است. امروزه در شهرهای سراسر جهان که جمعیت ایرانیان در آنها زیاد است، آتشبازی و انفجار ترقهها و فشفشهها نیز متداول است. در سالهای اخیر، رسانههای ایران توجه بیشتری به خطرات احتمالی ناشی از این مواد نشان میدهند. البته مراسمی که امروزه برپا میشود به طوری کلی متفاوت با آن روزگار است چون از نظر زرتشتیان آتش نماد مقدسی است و پریدن از روی آن به نوعی بیاحترامی به آن نماد تلقی میشود. جشن آتش در واقع پیش درآمد جشن نوروز است که نوید دهنده رسیدن بهار و تازه شدن طبیعت است.
منبع :ویکیپدیا
*************************************************************************** ميدونين فلسفه نوروز چيه؟؟؟ نوروز
نوروز با قدمتی هزاره سر آغاز جشن ِ نوروز ، روز نخست ماه فروردين (روز اورمزد) است و چون برخلاف ساير جشنها برابری نام ماه و روز را به دوش نمیكشد ، بر ساير جشنهای ايران باستان برتری دارد. در مورد پيدايی اين جشن افسانههای بسيار است ، اما آنچه به آن جنبهی راز وارگی میبخشد ، آيينهای بسياری است كه روزهای قبل و بعد از آن انجام میگيرد فلسفهی آيينهای نوروزی سر آغاز جشن ِ نوروز ، روز نخست ماه فروردين (روز اورمزد) است و چون برخلاف ساير جشنها برابری نام ماه و روز را به دوش نمیكشد ، بر ساير جشنهای ايران باستان برتری دارد در مورد پيدايی اين جشن افسانههای بسيار است ، اما آنچه به آن جنبهی راز وارگی میبخشد ، آيينهای بسياری است كه روزهای قبل و بعد از آن انجام میگيرد . اگر نوروز هميشه و در همه جا با هيجان و آشفتگی و درهم ريختگی آغاز میشود ، حيرت انگيز نيست چرا كه بینظمی يكی از مظاهر آن است. ايرانيان باستان ، نا آرامی را ريشهی آرامش و پريشانی را اساس سامان میدانستند و چه بسا كه در پارهای از مراسم نوروزی ، آنها را به عمد بوجود میآوردند ، چنان كه در رسم باز گشت ِ مردگان (از 26 اسفند تا 5 فروردين) چون عقيده داشتند كه فروهرها يا ارواح درگذشتگان باز میگردند ، افرادی با صورتكهای سياه برای تمثيل در كوچه و بازار به آمد و رفت میپرداختند و بدينگونه فاصلهی ميان مرگ و زندگی و هست و نيست را در هم میريختند و قانون و نظم يك ساله را محو میكردند. باز ماندهی اين رسم ، آمدن حاجی فيروز يا آتش افروز بود كه تا چند سال پيش نيز ادامه داشت از ديگر آشفتگیهای ساختگی ، رسم مير نوروزی ، يعنی جا به جا شدن ارباب و بنده بود. در اين رسم به قصد تفريح كسی را از طبقههای پايين برای چند روز يا چند ساعت به سلطانی بر میگزيدند و سلطان موقت – بر طبق قواعدی – اگر فرمانهای بيجا صادر میكرد ، از مقام اميری بر كنار میشد. حافظ نيز در يكی از غزلياتش به حكومت ناپايدار مير نوروزی گوشهی چشمی دارد سخن در پرده میگويم ، چو گل از غنچه بيرونای كه بيش از چند روزی نيست حكم مير نوروزی خانه تكانی هم به اين نكته اشاره دارد ؛ نخست درهم ريختگی ، سپس نظم و نظافت. تمام خانه برای نظافت زير و رو میشد. در بعضی از نقاط ايران رسم بود كه حتا خانهها را رنگ آميزی میكردند و اگر ميسر نمیشد ، دست كم همان اتاقی كه هفت سين را در آن میچيدند ، سفيد میشد. اثاثيهی كهنه را به دور میريختند و نو به جايش میخريدند و در آن ميان شكستن كوزه را كه جايگاه آلودگیها و اندوههای يك ساله بود واجب میدانستند. ظرفهای مسين را به رويگران میسپردند. نقرهها را جلا میدادند. گوشه و كنار خانه را از گرد و غبار پاك میكردند. فرش و گليمها را غاز تيرگیهای يك ساله میزدودند و بر آن باور بودند كه ارواح مردگان ، فروهرها (ريشهی كلمهی فروردين) در اين روزها به خانه و كاشانهی خود باز میگردند ، اگر خانه را تميز و بستگان را شاد ببينند خوشحال میشوند و برای باز ماندگان خود دعا میفرستند و اگر نه ، غمگين و افسرده باز میگردند. از اين رو چند روز به نوروز مانده در خانه مُشك و عنبر میسوزاندند و شمع و چراغ میافروختند.در بعضی نقاط ايران رسم است كه زنها شب آخرين جمعهی سال بهترين غذا را میپختند و بر گور درگذشتگان میپاشيدند و روز پيش از نوروز را كه همان عرفه يا علفه و يا به قولی بی بی حور باشد ، به خانهای كه در طول سال در گذشتهای داشت به پُر سه میرفتند و دعا میفرستادند و میگفتند كه برای مرده عيد گرفته اند در گير و دار خانه تكانی و از 20 روز به روز عيد مانده سبزه سبز میكردند. ايرانيان باستان دانهها را كه عبارت بودند از گندم ، جو ، برنج ، لوبيا ، عدس ، ارزن ، نخود ، كنجد ، باقلا ، كاجيله ، ذرت ، و ماش به شمارهی هفت- نماد هفت امشاسپند - يا دوازده – شمارهی مقدس برجها – در ستونهايی از خشت خام بر میآوردند و باليدن هر يك را به فال نيك میگرفتند و بر آن بودند كه آن دانه در سال نو موجب بركت و باروری خواهد بود. خانوادهها بطور معمول سه قاب از گندم و جو و ارزن به نماد هومت (= انديشهی نيك) ، هوخت (= گفتار نيك) و هوو.رشت (كردار نيك) سبز میكردند و فروهر نياكان را موجب بالندگی و رشد آنها میدانستند چهار شنبه سوری كه از دو كلمهی چهارشنبه – منظور آخرين چهارشنبهی سال – و سوری كه همان سوريك فارسی و به معنای سرخ باشد و در كل به معنای چهارشنبهی سرخ ، مقدمهی جدی جشن نوروز بود. در ايران باستان بعضی از وسايل جشن نوروز از قبيل آينه و كوزه و اسفند را به يقين شب چهارشنبه سوری و از چهارشنبه بازار تهيه میكردند. بازار در اين شب چراغانی و زيور بسته و سرشار از هيجان و شادمانی بود و البته خريد هركدام هم آيين خاصی را تدارك میديد غروب هنگام بوتهها را به تعداد هفت يا سه (نماد سه منش نيك) روی هم میگذاشتند و خورشيد كه به تمامی پنهان میشد ، آن را بر میافروختند تا آتش سر به فلك كشيده جانشين خورشيد شود. دربعضی نقاط ايران برای شگون ، وسايل دور ريختنی خانه از قبيل پتو ، لحاف و لباسهای كهنه را میسوزاندند آتش میتوانست در بيابانها و رهگذرها و يا بر صحن و بام خانهها افروخته شود. وقتی آتش شعله میكشيد از رويش میپريدندو ترانههايی كه در همهی آنها خواهش بركت و سلامت و بارآوری و پاكيزگی بود ، میخواندند. آتش چهار شنبه سوری را خاموش نمیكردند تا خودش خاكستر شود. سپس خاكسترش را كه مقدس بود كسی جمع میكرد و بی آنكه پشت سرش را نگاه كند ، سر ِ نخستين چهار راه میريخت. در باز گشت در پاسخ اهل خانه كه میپرسيدند "كيست؟" میگفت: "منم - " از كجا میآيی؟ - "از عروسی - "چه آوردهای؟ - "تندرستی شال اندازی از آداب چهارشنبه سوری بود. پس از مراسم آتش افروزی جوانان به بام همسايگان و خويشان میرفتند و از روی روزنهی بالای اتاق (روزنهی بخاری) شال درازی را به درون میانداختند. صاحب خانه میبايست هديهای در شال بگذارد. شهريار در بند 27 منظومهی حيدر بابا به آيين شال اندازی و در بند 28 به ارتباط شال اندازی با بركت خواهی و احترام به درگذشتگان به نحوی شاعرانه اشاره دارد: برگردان بند 27 عيد بود و مرغ شب آواز میخواند دختر نامزد شده برای داماد جوراب نقشين میبافت و هر كس شال خود را از دريچهای آويزان میكرد وه... كه چه رسم زيبايی است – رسم شال اندازی هديه عيدی بستن به شال داماد برگردان بند 28 من هم گريه و زاری كردم و شالی خواستم شالی گرفتم و فوراً بر كمر بستم شتابان به طرف خانهی غلام (پسر خالهام) رفتم و شال را آويزان كردم فاطمه خالهام جورابی به شال من بست "خانم ننهام" را به ياد آورد و گريه كرد شهريار در توضيح اين رسم میگويد: "در آن سال مادر بزرگ من (خانم ننه) مرده بود. ما هم نمیبايست در مراسم عيد شركت میكرديم ولی من بچه بودم ، با سماجت شالی گرفتم و به پشت بام دويدم." از ديگر مراسم چهارشنبه سوری فالگوش بودو آن بيشتر مخصوص كسانی بود كه آرزويی داشتند. مانند دختران دم بخت يا زنان در آرزوی فرزند. آنها سر چهار راهی كه نماد گذار از مشكل بود میايستادند و كليدی را كه نماد گشايش بود ، زير پا میگذاشتند. نيت میكردند و به گوش میايستادند و گفت و گوی اولين رهگذران را پاسخ نيت خود میدانستند. آنها در واقع از فروهرها میخواستند كه بستگی كارشان را با كليدی كه زير پا داشتند ، بگشايند. قاشق زنی هم تمثيلی بود از پذيرايی از فروهرها... زيرا كه قاشق و ظرف مسين نشانهی خوراك و خوردن بود. ايرانيان باستان برای فروهرها بر بام خانه غذاهای گوناگون میگذاشتند تا از اين ميهمانان تازه رسيدهی آسمانی پذيرايی كنند و چون فروهرها پنهان و غير محسوس اند ، كسانی هم كه برای قاشق زنی میرفتند ، سعی میكردند روی بپوشانند و ناشناس بمانند و چون غذا و آجيل را مخصوص فروهر میدانستند ، دريافتشان را خوش یُمن میپنداشتند. اما اصيل ترين پيك نوروزی سفرهی هفت سين بود كه به شمارهی هفت امشاسپند از عدد هفت مايه میگرفت. دكتر بهرام فره وشی در جهان فروری مبنای هفت سين را چيدن هفت سينی يا هفت قاب بر خوان نوروزی میداند كه به آن هفت سينی میگفتند و بعدها با حذف (يای) نسنت به صورت هفت سين در آمد. او عقيده دارد كه هنوز هم در بعضی از روستاهای ايران اين سفره را ، سفرهی هفت سينی میگويند. چيزهای روی سفره عبارت بود از آب و سبزه ، نماد روشنايی و افزونی ، آتشدان ، نماد پايداری نور و گرما كه بعدها به شمع و چراغ مبدل شد ، شير نماد نوزايی و رستاخيز و تولد دوباره، تخم مرغ نماد نژاد و نطفه ، آيينه نماد شفافيت و صفا ، سنجد نماد دلدادگی و زايش و باروری ، سيب نماد رازوارگی عشق ، انار نماد تقدس ، سكههای تازه ضرب نماد بركت و دارندگی ، ماهی نماد برج سپری شدهی اسفند ، حوت (= ماهی) ، نارنج نماد گوی زمين ، گل بيد مشك كه گل ويژهی اسفند ماه است ، نماد امشاسپند سپندار مز و گلاب كه باز ماندهی رسم آبريزان يا آبپاشان است ( بر مبنای اشارهی ابو ريحان بيرونی چون در زمستان انسان همجوار آتش است ، به دود و خاكستر آن آلوده میشود و لذا آب پاشيدن به يكد يگر نماد پاكيزگی از آن آلايش است. ) نان پخته شده از هفت حبوب ، خرما ، پنير ، شكر ، بَرسَم (= شاخههايی از درخت مقدس انار ، بيد ، زيتون ، انجير در دستههای سه ، هفت يا دوازده تايی گاهشماری با علامت های حيوانی يکی از نخستين پرسش ها درباره آغاز سال جديد، اين است که سال روی چه علامتی می چرخد؟ سال ۸۲ روی بز چرخيد و سال ۸۳ ، سال ميمون است تقويم دوازده حيوانی نه تنها در ايران، بلکه در اکثر کشورهای جهان، به ويژه در آسيا جايگاه ويژه ای دارد. چينی ها و اکثر ملت های آسيای مرکزی به تاثير خصوصيات حيوانی که بر آن سال حاکم است بر سالی که آغاز می شود، بر تولدها، کارها، دوستی ها و به ويژه عشق ها و ازدواج ها اعتقاد دارند دکتر ابوالفضل نبئی در کتاب "گاهشماری در تاريخ" درباره منشاء تقويم دوازده حيوانی نوشته است که در قديم تصور می شد اين تقويم مربوط به اقوام ترک است و تنها در ميان اقوام قاره آسيا رواج دارد. در حالی که معلوم شده است اين گاهشماری در ميان بوميان آمريکا نيز متداول بوده است به نوشته دکتر نبئی آثار ابوريحان بيرونی قديمی ترين اثری است که به رواج اين گاهشماری در آسيای مرکزی پرداخته است. ابن منجم نيز در آثارالباقيه در بخش تقويم ملل مختلف، جدول ماه های منسوب به ترکان را نشان داده است. اين اسامی عبارتند از ۱- چقان يا کسکو (موش) ۲- اود يا سغر (گاو نر) ۳- بارس (پلنگ) ۴- تفشان يا تفشيجان يا توشقان (خرگوش) ۵- لو (نهنگ) ۶- ييلان (مار) ۷- يونت (اسب) ۸- قوی ( گوسفند) ۹- بيجين (ميمون) ۱۰- تغاقوی يا تخاقوی (مرغ خانگی)۱۱- ايت (سگ) ۱۲- تونگوز( خوک) اين شعر قديمی نيز يادآور ترتيب سالهاست موش و بقر و پلنگ و خرگوش شمار زان چهار چو بگذری نهنگ آيد و مار آنگاه به اسب و گوسفند است حساب حمدونه و مرغ و سگ و خوک آخر كار
قلعه باستانی زیویه به فاصله ۵۵ كیلومتری جنوب شرق شهرستان سقز در استان کردستان و در شمال روستایی موسوم به همین نام واقع شده است. قلعه زیویه یكی از قلعه های باستانی استان كردستان است كه در سال ۱۹۴۷ كشف شد.
این قلعه بر روی تپه ای بنا شده كه بر نواحی پیرامون آن مشرف بوده و تسلط كامل داشته است كه امروزه از نظر گردشگری نیز چشم انداز بسیار زیبایی دارد. نخستین باری كه از «زیویه» نامی آورده شد در سالنامه آشوری مربوط به سارگن دوم است. وی به هنگام لشكركشی به سرزمین ماننا عنوان می كند كه پس از تسخیر پایتخت ماننایی ها یعنی ایزیرتر و شكست پادشاه آنها به نام «ایرانزو» ۲ قلعه مهم مركزی سرزمین ماننا بنام های زیپیه (ایزیپیه ازیپنا) و آرماثیت را متصرف شد كه اغلب نویسندگان و پژوهشگران را عقیده بر این است كه این زیپیه همین زیویه فعلی است و احتمال دارد كه محل قلعه آرماثیت نیز در روستای «قپلانتو» در ۵ كیلومتری زیویه باشد. در ضمن چنان كه می دانیم مسكن و مأوای ماننایی ها كه یكی از قبایل متحد با مادها بودند در جنوب دریاچه ارومیه و شمال كردستان فعلی بوده است. در این كه قلعه زیویه یك قلعه حكومتی مهم و قابل توجه بوده، شكی نیست و بیشتر محققان بر این عقیده استوارند؛ نویسندگان و باستان شناسان بسیاری درباره زیویه اظهار نظر كرده اند از جمله پرفسور گیرتنس محقق و باستانشناس فرانسوی، مؤلف كتاب «هنر ایران در دوره ماد و هخامنشی معتقد است كه این قلعه یك قلعه حكومتی بوده و گنجینه به دست آمده را دفینه ای می داند كه در كنار جسد یك پادشاه سكایی گذارده شده است. به دنبال وقوع این امر و پیگیری های شخصی به نام «ایوب ربنو» مجوزی تحت عنوان حفاری تجاری در زیویه از سوی مقام ها صادر شد و این شخص در ۸ سال متوالی در حدود ۹۵ درصد از سطح تپه را كاوش كرد و آنچه از بقایای معماری قلعه در جوار اشیا و آثار به دست می آمد را تخریب كرد و با دستیاری و همكاری اعضای هیأت خویش توانست به غارت و چپاول آثار زیویه بپردازد و اكثر آثار گران بها و ارزنده این محوطه باستانی را به خارج از كشور انتقال دهد كه در حال حاضر زینت بخش بزرگترین و مهم ترین گالری ها و موزه های دنیا چون لوور در فرانسه، بریتانیا در انگلستان، رمیتاژ در لنینگراد و... است و تنها تعداد معدودی اشیا طلایی، نقره ای و سفالی در اختیار سازمان میراث فرهنگی كردستان قرار گرفته است. وی با خیانتی كه مرتكب شد ضربه بسیار جبران ناپذیری بر علم باستانشناسی ایران وارد كرد كه تاكنون تاوان آن را نتوانسته بپردازد و امروز نیز آثار جنایت وی باقیمانده است تا حدی كه در اغلب بخش های حفاری شده درگیری های بسیاری را موجب می شود و عملیات حفاری را با مشكلات بی شماری روبه رو می سازد. از نظر كارشناسان سازمان میراث فرهنگی كردستان سفالینه های به دست آمده و دیگر آثار كشف شده از این قلعه باستانی نشان می دهد كه از اواسط قرن هشتم قبل از میلاد تا اوایل دوره هخامنشی، زندگی در این قلعه وجود داشته و با به سلطنت رسیدن داریوش هخامنشی و تهاجم وی به سرزمین مادها زندگی در این قلعه به پایان رسیده است.
تزئینات از جنس عاج، کشف شده در تپه زیویه
حکاکیهای روی عاج، کشف شده در تپه زیویه
حکاکیهای روی عاج، کشف شده در تپه زیویه
وسایل تزئینی از جنس مفرغ، کشف شده در تپه زیویه یکی از اشیای قیمتی بدست آمده از تپه ی باستانی زیویه
منبع عکسها:سایت شار نیوز جمهوری مهاباد نامی است که معمولاً به دولتی که در ۲۲ ژانویه ۱۹۴۶ توسط بعضی نیروهای کرد در کردستان ایران تشکیل داده شد داده میشود. پایتخت این دولت شهر مهاباد بود و این نام نیز از همانجا میآید.
این حکومت توسط حزب دموکرات کردستان ایران و با حمایت شوروی تشکیل شد و رئیس جمهور آن قاضی محمد بود. وزیر جنگ صدر قاضی پسر عموی قاضی محمد و وزیر کشور نیز سیف قاضی برادر کوچکتر قاضی محمد بودند که هر کدام دارار تحصیلات عالی در روسیه و مسلط بر زبانهای ترکی و روسی و فارسی بودند که همزمان با قاضی محمد در شهر مهاباد به دار آویخته شدند. مصطفی بارزانی نیز به عنوان کمک همراه با پیش مرگهای خود به جمهوری مهاباد پیوست. نهایتا جمهوری مهاباد کمتر از یکسال دوام آورد و با سرکوب خونین توسط دولت مرکزی و اعدام رئیس جمهوری وقت (قاضی محمد) و سران آن همراه بود. دوران این حکومت از مهمترین دوران تاریخ کردستان شمرده میشود و تاریخ تأسیس و دوران حیات آن هنوز توسط بسیاری از ناسیونالیستها و نیروهای سیاسی کرد جشن گرفته میشود و مورد مخالفت بعضی نیروها و منجمله جریان چپ در کردستان است. پیش زمینه و تاریخچهدر سپتامبر ۱۹۴۵ قاضی محمد و عدهای دیگر از شخصیتهای جمعیت احیای کرد به شوروی دعوت شدند و با جعفر باقراف نخست وزیر جمهوری آذربایجان شوروی دیدار کردند. این نیروها خواهان کشوری کرد بودند و امیدوار بودند اتحاد شوروی از کمک مالی و تسلیحاتی بدانها دریغ نورزد. در بازگشت از این سفر بیانیهای با امضاء قاضی محمد و ۱۰۵ تن از سرشناسان کرد انتشار یافت. در این بیانیه تأسیس حزب دموکرات کردستان ایران اعلام وهدفهای حزب برشمرده شد. بدین طریق در روز دوم آبان ماه سال ۱۳۲۴ برابر با ۱۹۴۵ میلادی، کنگره اول حزب دموکرات کردستان ایران منعقد شد. تنها ۱۵۹ روز بعد از تأسیس یعنی روز دوم بهمن ماه ۱۳۲۴ (برابر با ۲۲ ژانویه ۱۹۴۶)، این حزب با استفاده از شرایط مناسب آن زمان (اشغال ایران توسط متفقین) و با حمایت دولت شوروی در بخشی از خاک کردستان ایران (که در اشغال شوروی بود) جمهوری مهاباد را تشکیل داد. جمهوری کردستان تنها ۱۱ ماه دوام آورد و علت آن انعقاد قراردادی از جانب دولت وقت ایران با اتحاد جماهیر شوروی و حمله ارتش ایران به کردستان بود. ارتش نهایتا در ۱۶ آذر ۱۳۲۵ جمهوری مهاباد را سرنگون کرد و نخستین رهبر حزب دموکرات و رئیس جمهور وقت یعنی قاضی محمد را به همراه بسیاری دیگر (همچون حسن مازوجی) در میدان مرکزی شهر مهاباد به دار آویخت. اعدامهای دیگری در سقز و سایر شهرها نیز صورت گرفت. سایر اعضای حزب نیز یا زندانی شدند و یا موفق شدند به خارج و بویژه به مناطق کردنشین شمال عراق بگریزند.
حزب دموکرات کردستان ایران روز ۲۵ مرداد ۱۳۲۴ خورشیدی (برابر با ۱۶ اوت ۱۹۴۵) در شهر مهاباد تأسیس یافت. در واقع حزب دموکرات جانشین «جمعیت احیای کرد» (کۆمهلهٔ ژیانهوهٔ کورد) شده است که سه سال پیشتر در همان تاریخ تأسیس گردیده بود (و آن را به عنوان اولین تشکل کرد میشناسند) و تشکیلات این سازمان را به ارث برد. ۱۵۹ روز بعد از تأسیس یعنی روز دوم بهمن ماه ۱۳۲۴ (برابر با ۲۲ ژانویه ۱۹۴۶)، این حزب با استفاده از شرایط مناسب آن زمان (اشغال ایران توسط متفقین) و با حمایت دولت شوروی در بخشی از خاک کردستان ایران (که در اشغال شوروی بود) حکومتی به نام دولت جمهوری کردستان تشکیل داد. که موءرخین از آن به عنوان جمهوری مهاباد نام بردهاند. علت آن هم این است که دولت جمهوری کردستان شهر مهاباد را پایتخت خود قرار داده بود. جمهوری کردستان تنها ۱۱ ماه دوام آورد و علت آن انعقاد قراردادی از جانب دولت وقت ایران با اتحاد جماهیر شوروی و حمله ارتش ایران به کردستان بود. ارتش نهایتا در 16 آذر 1325 جمهوری مهاباد را سرنگون کرد و نخستین رهبر حزب دموکرات و رئیس جمهور وقت یعنی قاضی محمد را به همراه بسیاری دیگر (همچون حسن مازوجی) در میدان مرکزی شهر مهاباد به دار آویخت. اعدامهای دیگری در سقز و سایر شهرها نیز صورت گرفت. سایر اعضای حزب نیز یا زندانی شدند و یا موفق شدند به خارج و بویژه به مناطق کردنشین شمال عراق بگریزند. دورهٔ حیات جمهوری مهاباد، با این همه سال که از آن میگذرد، هنوز توسط بعضی از ناسیونالیستها و نیروهای جداییطلب کرد جشن گرفته میشود و مورد مخالفت بعضی نیروهاست. بعد از شكست جمهوری مهاباد اولين كنگره حزب دموکرات کردستان ایران تشكيل شد دو بخش مهم پا گرفت، یکی كميته مركزى و دیگری كميته اجرایى. در كميته مركزى عبدالرحمان قاسملو و افراد سیاسی فعاّل بودند و در كميته اجرایی افرادی از قبیلِ احمد توفيق و قادر شریف و... که به پیشمرگ معروف بودند فعالیت میکردند که در دهه ۱۳۴۰ در بخشهای کردنشین ایران و گاه عراق، حضور فعال داشتند. کمتر از دو سال بعد از سقوط جمهوری خودخوانده، حزب دموکرات فعالیت سیاسی و تشکیلاتی خود را از سر گرفت و طی مدت زمان کوتاهی در بیشتر مناطق کردستان ریشه دوانید. بعد از سقوط دولت مصدق در سال ۱۹۵۳ که آزادیهای سیاسی در سراسر ایران سرکوب گردید فعالیت حزب دموکرات کردستان نیز دچار اختلال شد. اما دو سال بعد مجدداً حزب فعالیت سیاسی و نظامی خود را به صورت مخفی از سر گرفت. دو حمله وسیع پلیسی به تشکیلات حزب دموکرات در سالهای ۱۹۵۹ و ۱۹۶۴، ضربه سنگینی بر فعالیت حزب وارد کرد و موجب دستگیری حدود سیصد تن و فراری و مخفی شدن شمار بیشتری شد. با این وجود این حزب به فعالیت خود ادامه داد. فعالیت حزب چنان اوج گرفت که در سالهای ۱۹۶۷-۶۸ شماری از کادرها و اعضا حزب به مدت ۱۸ ماه دست به مبارزات مسلحانه علیه رژیم سلطنتی زدند. بعد از شکست جمهوری مهاباد، سطح رشد و تنزل جنبش کردها، به سطح اختلاف ميان روابط ايران و عراق بستگی پيدا کرد. در آن زمان مرکز حزب دمکرات کردستان ايران به عراق انتقال يافت. در زمان عبدالرحمان قاسملو روابط بين حزب دمکرات کردستان با حزب بعث عراق به سطح همکاری رسيد. به دنبال سقوط رژیم شاه در پی انقلاب ایران، در همان بهمن ماه ۱۳۵۷، پس از سرنگونی حکومت شاه و پیش از روی کار آمدن دولت موقت، حزب دموکرات کردستان به رهبری عبدالرحمان قاسملو به پادگان مهاباد حمله برد. و پس از تسخیر آن، اسلحه موجود در پادگان را به تصرف دراورد. حزب دموکرات کردستان ضمن برگذاری میتینگ و رژه مسلحانه در شهر مهاباد که در آن افراد مسلح حزب و افرادی از همه مناطق کردستان شرکت داشتند فعالیت مسلحانه علنی خود را آغاز نمود. همین عمل ماه بعد در سنندج تکرار شد اما پادگان ارتش در سنندج مقاومت کرد. ولی پس از سقوط پادگان ژاندارمری اسلحه موجود در پادگان ژاندارمری به یغما رفت. حزب دموکرات و حزب کومه له حاضر به تن دادن به فرمان دولت مبنی بر پس دادن سلاحها نشدند و ضمن اعلام مخالفت با جمهوری اسلامی رفراندوم جمهوری اسلامی را تحریم کردند و خود با سلاحها و نیروی خود کنترل تقریباً تمام مناطق کردنشین استان آذربایجان غربی و بخش اعظم مناطق سنی مذهب استانهای کردستان و کرمانشاه را به دست گرفتند. و این آغاز درگیری حزب دموکرات و کومهله با جمهوری اسلامی بود که سالها به طول انجامید. سرانجام در ماه اوت ۱۹۷۹ و در ۲۸ مرداد ۱۳۵۸ به فرمان آیتالله خمینی[نیاز به ذکر منبع] تهاجم وسیعی توسط نیروهای مسلح جمهوری اسلامی به شهرها و روستاهای کردستان جهت مقابله با افراد مسلح حزب دموکرات کردستان و حزب کومه له صورت گرفت و اکثریت شهرها و روستاهای کردستان به تصرف حکومت مرکزی در آمدند. حزب دموکرات کردستان به خاک کشور عراق عقب نشینی کرد و به فعالیت مسلحانه ادامه داد. با آغاز جنگ عراق حزب دموکرات به جمهوری اسلامی پیشنهاد داد در ازای سازشهایی به همراه نیروهای ایران علیه عراق بجنگد که این پیشنهاد با مخالفت روبرو شد. با این حال در دوران جنگ نیروهای حزب دموکرات و کومهله هرگز با عراق متحد نشدند و به شیوهٔ متفاوتی علیه جمهوری اسلامی میجنگیدند. سالها فعالیت مسلحانه دوران پر فراز و نشیبی بود که این حزب علاوه بر مبارزه با جمهوری اسلامی گاها با کومهله نیز درگیر شد که حاصل آن جنگ این دو نیرو در دههٔ 60 خورشیدی بود. حزب دموکرات تا همین امروز نیز نیروهای مسلحی در خاک عراق دارد. همچنین بعدها رهبری این حزب نیز مانند بقیه اپوزیسیون به خارج کشور رفت و تا امروز نیز مرکزیت این حزب در خارج از ایران است. حزب دموکرات همواره در خارج از ایران فعالیتهایی داشته و در تظاهراتهای مختلف علیه جمهوری اسلامی شرکت داشتهاست. اولین بار در سیزدهم ژوئیه 1989 بود که عبدالرحمان قاسلمو به همراه تنی چند از سران حزب در وین ترور شد. بار دوم در هفدهم سپتامبر 1992 بود که صادق شرفکندی به شیوهٔ مشابهی در رستوران میکونوس در برلین به هرمان تنی دیگر از سران حزب به قتل رسید. جمهوری اسلامی ايران هيچگاه مسئوليت اين ترورها را نپذيرفته اما دست کم در مورد ترور صادق شرفکندی در برلين، دادگاه اين شهر از مظنونيت خود به رهبران جمهوری اسلامی در اين زمينه سخن گفتند و تنی چند از عاليرتبه ترين مقامهای ايران شامل خامنهای،رفسنجانی و فلاحیان را به دادگاه فراخواندند. پس از روی کار امدن مصطفی هجری در کنگرهٔ سیزدهم، این حزب در سال 2004 شعار خود را از "دموکراسی برای ایران، خودمختاری برای کردستان" به "ایران فدرال و دموکرات" تغییر داد. اخرین عمل سیاسی این حزب همکاری مستقیم با امریکا و طرح فدرالیسم برای ایران با همکاری مایکل لدین تحلیل گر محافظه کار انستیتوی انترپرایز آمریکا میباشد. مصطفی هجری دبیر این حزب دومین دورهٔ انتخاب شدن بوش به ریاست جمهوری آمریکا را تبریک گفت که این امر انتقادهایی را برگزید. اظهارات پي در پي مسئولان حزب دموكرات كردستان ايران مبني بر اينکه اروميه و ماکو ونقده وخوي...جزو سرزمين کردستان محسوب ميشوند،و از جمله مصاحبه آقاي رامبد لطفي پوري از مسئولان حزب با نشريه کردستان، که با گشاده دستي تمام و با مصاحبه اي کوتاه ، شهر هاي نقده، سلماس و قوشاچاي (مياندوآب) و اروميه را ضميمه کردستان کرده اند و باکرکوک مقايسه کرده و ترک ها را نيز مهمانان آن شهر ها خوانده اند موجب بروز انتقادات شديدي از اين حزب شده است. کنگرههای حزب دموکرات کردستانحزب دموکرات کردستان تاکنون سیزده بار کنگره حزبی برگذار نموده است:
در کنگره بیستم بینالملل سوسیالیست که طی روزهای ۹ تا ۱۱ سپتامبر ۱۹۹۶ در مقر سازمان ملل متحد در نیویورک برگذار شد، حزب دموکرات کردستان ایران به عنوان عضو بینالملل سوسیالیست پذیرفته شد. رهبری تشکیلاترهبری حزب دموکرت کردستان را کمیته مرکزی تشکیل میدهد که در حال حاضر ۲۳ عضو اصلی و ۱۲ عضو علیالبدل دارد. کمیته مرکزی در بین اعضا خویش ۷ نفر را به عنوان دفتر سیاسی برگزیده است که دبیر کل حزب مصطفی هجری نیز جزو این عده است. انشعاب در حزب دمکرات کردستان ایرانعبدالله حسنزاده[1] دبیرکل قبلی حزب دمکرات کردستان ایران اعلام کرد همراه با چند تن از اعضای با سابقه دیگر، از اين حزب جدا شده است. عبدالله حسن زاده[2] ، روز پنج شنبه هفتم دسامبر 2006 به خبرگزاری فرانسه گفته است که انشعاب او وهم حزبی هایش به صلح آميز و بدون هرگونه درگيری انجام شده است . آقای حسن زاده که در سليمانيه کردستان به سر می برد می گويد در دو سال گذشته بحث اصلی در درون حزب ، پیرامون اصلاح ساختار رهبری جمعی حزب بود و به دليل عدم رسیدگی به خواست هایمان، به اين نتيجه رسيديم که از حزب دمکرات جدا شويم. حزب دمکرات کردستان می گوید علت انشعاب، اختلاف بر سر مساله رهبری حزب بود. در همين زمينه، کميته مرکزی حزب دمکرات کردستان ايران در اطلاعيه ای با تاييد انشعاب گفته است ميانجی گری های حزب دمکرات کردستان عراق و اتحادیه میهنی کردستان عراق در ترغيب منشعبين به ماندن در حزب بی نتيجه نبوده است. عبدالله حسن زاده گفته است[3] که: من به اسلحه باوری ندارم. دیگر دوران آن تمام شد و حال فقط برای هراس از حمله و تهاجم و همان حس ناامنی و دغدغه از هجوم، سلاح داریم و زمین نگذاشته ایم... و اگر شد، بدون اسلحه و دفاع چه کنیم؟... تسلیم که نمی خواهیم بشویم ، باید مردانه مقاومت کرد و در این سن ۶٨ سالگی هم خود حاضرم که برای اعتقادم بجنگم... بدا به احوال کسی که از کشوری خارجی بخواهد که وطنش را برایش اشغال کند و حکومتش را تغییر دهد !... من هر روز عراق را می بینم و هرگز حاضر نیستم که چنین بلایی سر کشورم بیاید و ایران به چنین حال و روزی مانند عراق بیافتد!... هیچوقت هم ما کردها، به تجزیه و جدا شدن از ایران و وطن مان اعتقاد و باور نداشته و نداریم؛ آخر با این طرز تفکر کودکانه که یک استان را از ایران جدا کنیم که چه بشود؟ مردم جهان را به تماشای کودک باوری خود فرا بخوانیم؟... در عمر نسل من و شما جوان ها هم بعید و ناممکن است که این امر محقق شود، هر چقدر هم دایره امکان وسیع باشد... تار و پود ملت ایران را همگان تشکیل داده اند "فارس و ترک و کرد و لر و بلوچ و عرب و ارمنی و گیلکی و..." و نمی شود یکی را ملت نامید و دیگری را زیر مجموعه آن ملت! ... و باید به این امر دقت کرد". رابطه با سایر جریانهاحزب دموکرات کردستان ایران در تاریخ خود با جریانات مختلفی رابطههای مختلفی داشته است. در زمان جمهوری مهاباد این حزب رابطهٔ حسنهای با فرقه دموکرات آذربایجان داشت. پس از جمهوری مهاباد میان حزب دمكرات كردستان و حزب توده ایران تا کودتای ۲۸ مرداد سال 1332 وحدت تشكیلاتی وجود داشت. بعد از شکست جمهوری مهاباد، سطح رشد و تنزل جنبش کردها، به سطح اختلاف ميان روابط ايران و عراق بستگی پيدا کرد. در آن زمان مرکز حزب دمکرات کردستان ايران به عراق انتقال يافت. در زمان عبدالرحمان قاسملو روابط بين حزب دمکرات کردستان با حزب بعث عراق به سطح همکاری رسيد. در دورهٔ جنگ مشترک علیه جمهوری اسلامی این حزب گاها با کومهله مشارکتهایی داشت اما نهایتا به درگیریهایی نظامی با این سازمان کشیده شد جنگ کومله و حزب دموکرات کردستان ایران (دهه ۶۰) که اوج آن جنگ این دو نیرو با هم در اواسط دههٔ 60 بود. (بعدا هر دو نیرو از ایجاد درگیری بین همدیگر "احساس تاسف" کردهاند). در زمان جنگ ایران و عراق نیروهای این حزب در کردستان عراق مستقر بودند و با این دولت علیه ایران متحد شدند و با دریافت پول و اسلحه از عراق با ارتش ایران در زمان جنگ ایران و عراق جنگیدند. این حزب ابتدا با سازمان مجاهدین خلق همکاریهایی داشت و حتی عضو شورای ملی مقاومت بود اما نهایتا با آن جریان اختلاف پیدا کرد و توسط مجاهدین از شورای ملی مقاومت "بیرون شد". بعضی رهبران تاریخ حزب دموکرات کردستان ایرانپیوند به بیرون
منبع:ویکیپدیا
کوردستان خاک و خۆڵت
تیماری دهردی منه. خۆری ئاسۆی دهم کهلت قیبلهگای عهشقی منه. لوتکه و شاخ و ڕووبارت ههناسه و ژینی منه. مێژوو و ههوڵ و خهباتت ڕێپیشاندهری منه. قهترهی خوێنی شههیدت سوێندی سهر زاری منه مریض خونه شده دلم
واسه آدمای دلشکسته
هیچوقت آروم نمیگیرن
دلهای که به پای یکی نشستنو آخرش شکستن
دل منم شکسته بود
غرق در تنهای یه گوشه نشسته بود
دور از تموم آدما
فقط خودم بودمو دلم
فقط من بودمو غمم
خدا اومدو دستمو گرفت
روی قلبم یه یادگاری نوشت
نوشته ئ خدا شد مرحم دلم
خدا عاشق بی منت بنده هاشه
قربون خدابرم
منم عاشق بنده هاشم
هرکی دلش شکست من تا آخر باهاشم
چهار شنبه 4 بهمن 1391برچسب:"خبرهاي داغ كردستان,كردنيوز,عليرضاحسيني سقز,رضاسيدرشيد,kurdnews,kudpre,سقزنيوز,آژانس خبري کردنيوز,خبرگزاري کردنيوز", :: 4:24
raza rashid"رضاسيدرشيد"
ساکنان دریا پس از مدتی صدای امواج را نمیشنوند..
چه تلخ است قصه عادت..
مدیر : خانم اگه میخوای اسم دخترت رو بنویسی باید صدو پنجاه هزار تومن بریزی به حساب همیاری...
زن : مگه اینجا مدرسه دولتی نیست !؟ مدیر : اگه دولتی نبود که می گفتم یک میلیون تومن بریز! زن : آقا آخه مدارس دولتی نباید شهریه بگیرن ؟! مدیر : این که شهریه نیست اسمش همیاریه !!! زن : اسمش هر چی هست.تلویزیون گفته به همه مدارس بخشنامه شده که مدارس دولتی هیچگونه وجهی نمیتونن دریافت کنن مدیر : خب برو اسم بچت را تو تلویزیون بنویس!! اینقدر هم وقت منو نگیر... زن : آقای مدیر من دوتا بچه یتیم دارم! آخه از کجا بیارم ؟!! مدیر : خانم محترم! وقتی وارد اینجا شدی رو تابلوش نوشته بود یتیم خونه یا مدرسه؟!آقای مستخدم، این خانم رو به بیرون راهنمایی کن ...!!! . . . . زن با چشمهای پر اشک منتظر اتوبوس واحد بود ، اتومبیل مدل بالائی ترمز کرد و زن سوار شد ... روزنامه ای که روی صندلی جا مانده بود رو برداشت و بهش خیره شد : کمیته مبارز با فقر در جلسه امروز ... ستاد مبارزه با بیسوادی ... تیتر درشت بالای صفحه نوشته بود : با 200000 زن خیابانی چه می کنید؟!! زن با خودکاری که از کیفش بیرون آورده بود عدد را تصحیح کرد : با 200001 زن خیابانی چه می کنید ؟!!عاقبت درس نخواندن!
ما يك رفيقي داشتيم كه از نظر باحال بودن دو سه برابر ما بود (ديگر حسابش را بكنيد كه او كي بود) ماجرای نامه انیشتین به آیةالله بروجردی آلبرت اینشتین در رساله پایانی عمر خود با عنوان دی ارکلرونگ، یعنی بیانیه، که در سال 1954 (1333ش ) آن را در آمریکا و به آلمانی نوشته است اسلام را بر تمامی ادیان جهان ترجیح می دهد و آن را کامل ترین و معقول ترین دین می داند.
۱- چرا روی آدرس اینترنت به جای یک دبلیو؛سه تا دبلیو می گذارند ؟ چون کار از محکم کاری عیب نمی کند! ۲- اگر اسکلت از بالای دیوار بپرد پایین چه می شود ؟ هیچ وقت این کار را نمیکند چون جیگر ندارد! ۳- چرا مار نمی تواند به مسافرت برود ؟ چون دست ندارد که برای خداحافظی تکان دهد! ۴- برای قطع جریان برق چه باید کرد ؟ باید قبض آن را پرداخت نکرد! ۵- نصف النهار چیست ؟ همان شام است که در واقع نصف نهار است که برای شام مانده است! ۶- آخرین دندانی که در دهان دیده می شود چه نام دارد؟ دندان مصنوعی! ۷- چرا دوچرخه خودش نمی تواند به ایستد؟ چون خیلی خسته است! ۸- اگر کسی قلبش ایستاده بود چه می کنید؟ برایش صندلی می گذاریم ! ۹- دارچین رو چگونه درست می شود؟ وقتی یک چینی را دار بزنند! ۱۰- چرا لک لک موقع خواب یک پایش را بالا می گیرد ؟ چون اگر هر دو تا رو بالا بگیرد ؛ می افتد! ۱۱- اگر شخصی خیلی سر شناس باشد ؛ به نظر شما چه کاره است ؟ آرایشگر! ۱۲- اگر تلویزیون روشن نشد چه می کنید ؟ آن را هل می دهیم و می زنیم کانال دو! ۱۳- شباهت دماسنج با ورقه ی امتحان در چیست؟ هر دو وقتی به صفر می رسند آدم می لرزد! ۱۴- چرا دود از دودکش بالا می رود ؟ چون ظاهرا چاره ی دیگری ندارد! ۱۵- شباهت نون سوخته با آدم غرق شده چیست ؟ هر دو تاشونو دیر کشیدن بیرون! ۱۶- فرق باتری با مادر شوهر در چیست ؟ باتری حداقل یک قطب مثبت دارد اما مادر شوهر هیچ چیز مثبتی ندارد! ۱۷- اختراعی که برای جبران اشتباهات بشر درست شده است چیست ؟ طلاق! ۱۸- چه طوری زیر دریایی رو غرق می کنند؟ یه غواص میره در میزنه ! ۱۹- ناف چیست؟ ناف نمره ی صفری است که طبیعت به شکم بی هنر داده است! مراقب حاضر جوابی بچه ها باشید !!!! ...
سلام! حال همه‌ی ما خوب است حال همه‌ی ما خوب است مجموعه نامه ها، سید علی صالحی عاشق این شعرم: پیکرتراش پیرم و با تیشه خیال نادر نادرپور
در حال ساخت یک سری مستند سیاسی هستیم. تا به حال 16 قسمت تولید شده؛ دیروز رفتیم خانه ی شهید سیدعلی اندرزگو برای مصاحبه با همسرش. اندرزگو از آن شخصیتهای پیچیده ای بوده که خیلی ها جذبش شده اند. مصاحبه ی عجیبی شد. وسط مصاحبه چند بار گریه کردیم. همسر شهید خودش یک شهید زنده است. فکر کنید که تا چند ماه بعد از شهادت همسرش در زندان اوین تحت شکنجه ی ساواک بوده، آنهم در 25 سالگی! مصاحبه که تمام شد به تیم تصویربرداری اشاره کردم که دوربین ها را خاموش نکنند، من وارد گفتگوی غیر رسمی شدم تا نگفته ها را بشنوم و چیزهایی شنیدم که برایم خیلی عجیب بود. یکی از خاطرات همسر شهید که خیلی عجیب بود ازاین قرار است؛ همسر شهید: چند ماه قبل از شهادتش در خانه نشسته بودیم. سید علی یک ذغال گداخته را از روی قلیان برداشت و کف دستش گرفت. من شگفت زده پرسیدم سید دستت نمی سوزد؟ سید لبخندی زد و گفت: «این که هیچ، بدن من به آتش جهنم هم حرام است. بعد سید علی گفت بزودی پهلوی می رود و انقلاب پیروز خواهد شد. دو سال بعد از پیروزی شخصی رئیس جمهور خواهد شد که نامش «سید علی» است. از آنروز به بعد منتظر ظهور حضرت ولی عصر عج باشید.» بعد گفت دینداری در آن دوران مثل نگه داشتن این ذغال گداخته در دست است.
همسر شهید گفت من پرسیدم: سیدعلی! منظورتان این است که خودتان رئیس جمهور
می شوید؟ سید پاسخ داد خیر، من آنروز نیستم.
هر وقت این شعر زیبا رو میخونم دلم آروم میشه «نون و قلم نبیست و مایسطرون حسین،طاق فلک علیست به عالم ستون حسین،دراین قیام نقطه پرگارزینب است» شاعر این شعر زیبا حاج محمود کریمی میباشد که در ذیل چند بیت گلچین را قرار میدم و میتوانید در ادامه مطلب متن کامل آن را مشاهده کنید.
نون و قلم نبی است و مایسطرون حسین
سردار سرسپرده جولان عشق کیست؟
حجت الاسلام والمسلمين یونس استادسرایی معروف به ميرزا کوچک فرزند ميرزا بزرگ، در سال 1259 شمسي در رشت به دنيا آمد. ![]()
سالهاي نخست عمر را به آموختن مقدمات علوم ديني سپري کرد و در سال 1286،
در گيلان به صفوف آزاديخواهان پيوست و براي سرکوب محمدعلي شاه روزانه
تهران شد. همزمان با اوجگيري نهضت مشروطه، شماري از آزاديخواهان
رشت، کانوني به نام مجلس اتحاد تشکيل دادند که ميرزا کوچک خان هم که در آن
دوران يک طلبه بود، به آنها پيوست. درسال 1294 به جاي مجلس اتحاد،
هيأت اتحاد اسلام، از يک گروه هفده نفري در رشت تشکيل گرديد که بيشتر
اعضاي آن روحاني بودند و ميرزا کوچک خان عضو مؤثر آن بود. به زودي
ميرزا، رهبري اين گروه را بر عهده گرفت و پس از اشغال ايران توسط ارتش
روسيه تزاري، به مبارزه با اين ارتش پرداختند و روستاي کسما در ناحيه فومن
را مرکز کار خود قرار دادند. اين هيأت بتدريج گسترش يافته و بخش وسيعي
از شمال کشور زير نفوذ آن درآمد و به نهضت جنگل و حزب جنگل مشهور شد. نهضت
جنگل فعاليتهاي نظامي مختلفي را بر ضد نيروهاي روسي و انگليسي در شمال
ايران انجام داد. اما بتدريج دچار اختلافات داخلي گرديد و برخي از سران آن تسليم و يا اعدام شدند.
پس از تسليم خالو قربان، نيروهاي دولتي وارد رشت شدند و چون مذاکرات صلح
با جنگليها به نتيجه نرسيد، به تعقيب نيروهاي جنگل پرداختند. برخي از نيروها متفرق و برخي تسليم و تعدادي نيز کشته شدند.
در چنين وضع سختي ميرزا کوچک خان در سرماي شديد زمستان از همسرش خداحافظي
کرده و به اعماق جنگلها رفت تا در فرصتي مناسبت بتواند نيروهاي پراکنده
را سازماندهي کند؛ اما در اثر سرماي شديددر كوههای تالش گرفتار سرمازدگی شد و زمان 11 آذر 1300 را خوب به یاد دارد که «حجت الاسلام والمسلمين میرزا کوچک خان»به دست یكی از عوامل سالار شجاع كشته و سرش بریده شد. نکات دانستنی:
مردی قوی بنیه، زاغ چشم و دارای سیمایی متبسم بود واز نظر اجتماعی مردی با
ادب، فروتن، خوش برخورد، مومن به اصول اخلاقی، صریح اللهجه، طرفدار عدل و
آزادی و حامی مظلومان بود. میرزا کوچک خان اهل ورزش بود و از مصرف مشروبات الکلی و دخانیات خودداری میکرد. به یادش ...صلوات
آخرین مطالب ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() نويسندگان پيوندها ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]()
![]() |
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
![]() |